Translate

Sunday, June 9, 2013

انتخابات ساختگی: یک، دو، سه

یک ـ دو ـ سه

یک:
یادداشت زیر نوشته شیرین هانتر، استاد مدعو دانشکده خدمات خارجی دانشگاه جرج تاون است. این مقاله روز ۷ ژوئن در تارنمای   LobeLog منتشر شد.
تماشای مناظره نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ایران مثل تماشای فیلم لویی بونوئل است، جذابیت محتاطانه بورژوازی و یا تماشای یکی از نقاشی های سالوادور دالی، همه جنبه های آن با واقعیت مغایرت دارند.
در حالی که نامزدهای احزاب و جناح های سیاسی مختلف با انرژی و جدیت در مورد مسائل مختلفی همچون مشکلات اقتصادی عظیم کشور تا تهدید تهاجم فرهنگی بحث و گفتگو می کنند، هیچ یک به عوامل اصلی و ریشه مشکلات اشاره ای نمی کنند.
علت این امر این است که این نامزدها در چارچوب ایدئولوژی جمهوری اسلامی و میراث خمینی که بر کشور تحمیل شده است، کار می کنند. بدتر از آن این است که هیچ راه فراری وجود ندارد، حداقل هیچ راهی بدون تضعیف منافع گروه های مختلف وجود ندارد یا اساسن جایگزینی نظام و یا تحول آن در ورای تصور آنها است.

از قضا، هم نامزدهای به اصطلاح اصلاح­طلب و هم جناح­های مختلف متعلق به احزاب و گروه­های محافظه­کار برای طفره رفتن از بحث درباره ریشه و علل بحران ملی همه­ی جانبه ایران، با یکدیگر همدستی می­کنند. همه آن­ها در این نظام و ادامه بقای آن منافعی دارند. حتا گروه­هایی وابسته به جنبش سبز نیز که بخشی از توطئه انحراف افکار عمومی نیستند چنان ایده­های افراطی را مطرح می­کنند که اجرای آن­ها به نابودی و اضمحلال ایران به شکل و فرم کنونی آن منتهی خواهند گردید.

خروج اکبر هاشمی رفسنجانی از سایه و اعلام نامزدی او در لحظات نهایی ثبت نام نامزدها، بنا به گفته خود او برای نجات نظام و به معنای رهایی جمهوری اسلامی از همه مظاهر عقیدتی کنونی آن بود. مسلمن رفسنجانی و اصلاح طلبان میانه رویی همچون محمد خاتمی تعبیر متعادل­تری از ایدئولوژی جمهوری اسلامی ایران ارائه می­کنند که برای ایرانیانی که دیدگاه های عقیدتی مشابهی ندارند، فضایی برای مشارکت در جامعه ایجاد می کند. اما اشتباه نکنید، بقای نظام جمهوری اسلامی و به همراه آن جایگاه یک نظام آخوندی که منافع و مزایای بسیاری برای او، فرزندان و محافل نزدیک به او به همراه دارد نیز یکی دیگر از اهداف اصلی رفسنجانی است.

دام عقیدتی که ایران در آن اسیر شده نیز تجلی اختلافات و شکاف­های بیست سال گذشته است که پیرامون دیدگاه آیةالله خمینی وجود دارد. اصلاح طلبان، خمینی را به عنوان یک آزادی­خواه واقعی تصویر می­کنند که به حقوق مردم برای تعیین سرنوشت کشورشان ایمان داشته است. محافظه کاران او را خالق ایده ولایت فقیه و حتا به شکل قدرت مطلقه آن می­خوانند و ادعا دارند که اگر سیاستمداران ایران به توصیه­های خمینی عمل کرده بوده اند، همه امور کشور بی عیب و نقص می­بود. بر پایه این نوع تفکر، همه مشکلات ایران به این دلیل رخ داده که رفسنجانی و خاتمی و اخیرن هم محمود احمدی نژاد راه خود را از آموزه­های خمینی جدا کرده بودند.

هرکس که یادداشت­های سال­های ١٩٤٠ خمینی و مصاحبه­های او طی دهه گذشته و نیز قانون اساسی کنونی ایران را خوانده باشد، درمی­یابد که آنچه خمینی به عنوان یک دولت اسلامی در ذهن داشته، اساسن یک ساختار مذهبی بوده و همین نظام جمهوری اسلامی امروزین ایران است. نظام جمهوریت او بسیار بسیار ضعیف بود و ایده او از نقش مردم برای تعیین ویژگی های فرهنگی و سیاسی کشور بسیار محدود و تنگ نظرانه بود. مردم فقط در مورد ساخت بزرگراه و یا نوع محصولات کشاورزی می­توانستند تصمیم بگیرند، اما در تغییر قانون اسلامی و یا انحراف از اخلاق اسلامی حق انتخاب نداشتند. هیچ یک از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری و یا بیشتر چهره هایی که در حیات سیاسی ایران نقش داشته­اند با این مسئله موافق نیستند چرا که اذعان به این امر به معنای پذیرش این واقعیت است که از ابتدا فریب خورده بودند و یا سعی کردند مردم را فریب دهند و یا این که کل انقلاب یک اشتباه عظیم بوده است. بنابراین علاوه بر این که ایران در پوششی از مخفی کاری و ریا پوشانده شده است، می توان حتا تصور کرد که ایران در دام خمینی گرفتار شده است.

مخرب ترین جنبه ایدئولوژی خمینی این بود که اساسن ضدایرانی و ضدایران بود. خمینی خود نیز اذعان کرده بود که برای ایران به عنوان یک کشور هیچ احساسی ندارد. او به ندرت به ملت و مردم ایران اشاره می کرد. هرچه انجام می داد به نام اسلام و امت اسلامی بود. خمینی ایران را پایگاه و مقری برای جنبش اسلامی به هدف احیای اسلام و دستیابی به وحدت اسلامی قلمداد می کرد و به هیچ وجه مهم نبود که این هدف چه هزینه ای برای ایران به همراه خواهد داشت. جنگ فاجعه بار ایران با عراق و تلاش خستگی ناپذیر برای آزادسازی فلسطین از جمله دستاوردهای او بود و اگر دستیابی به این اهداف به معنای ویرانی ایران، توقف روند توسعه، انزوای بین المللی و تحریم­ها بود و حتا الآن که تهدید تجزیه مطرح می شود، برای او و پیروانش اهمیتی نداشته است.

افرادی که تصور می کنند این روند امروز مصداق ندارد باید به یاد بیاورند که پرزیدنت احمدی نژاد دو سال پیش ایده تاسیس "مدرسه ایرانی" بر اساس ایده های تمدن ایرانی را مطرح کرد و مصباح یزدی و چندین روحانی بلندپایه دیگر ادعا کردند ایران بدون اسلام هیچ ارزشی ندارد. مصباح یزدی گفت همه افتخارات ایران در آموزه­های اسلام ریشه دارند و دستاوردهای ایرانیان پس از ظهور اسلام به دست آمدند. او افزود که ایران بدون ماهیت اسلامی آن همچون ظرفی خالی و بی ارزش است. برای مصباح یزدی و پیروان او ویرانی ایران در مسیر پیروزی و سربلندی اسلام، بهایی است که پرداختن آن ارزش خواهد داشت.

همه این­ها به آن معنا است که فارغ از این که چه نامزدی به مقام ریاست جمهوری آینده ایران برگزیده شود، تا زمانی که توده­های سیاستمداران ایران به طور علنی و آشکار اذعان نکنند که ایدئولوژی امام خمینی و بقای ایران و منافع کشور همخوانی ندارند و ایران و منافع آن به جای ایدئولوژی اسلامی کنونی حاکم بر کشور در بطن گفتگوها قرار نگیرند، تحول و تغییر در شرایط وخیم کنونی ایران غیرممکن خواهد بود.
گفتگویی که بر محور ایران استوار شده باشد، به معنای یک ایدئولوژی کهنه و قدیمی، ملی گرایی مردسالارانه یا تمرکز بر قومی گرایی نیست و در ضمن نقش اسلام را نیز انکار نمی کند. این گفتگو همچنین نیازی به بازگشت به ساختارهای سیاسی گذشته ندارد. این گفتگو صرفن به معنای در اولویت قرار دادن منافع ایران و ایرانیان پیش از تلاش برای استقرار مدینه فاضله اسلامی است.

مشکل اصلاح طلبان افراطی­تر و جنبش سبز این بوده است که آن­ها نسخه گنگ و مبهمی از گفتگو در مورد لیبرالیسم و حقوق بشر را جایگزین ایدئولوژی و مدینه فاضله اسلامی می کنند. با وجودی که طرح ارزش های آزادی خواهانه تر قابل ستایش هستند، اما این ارزش ها نمی توانند تجانس و همبستگی ملی پدید بیاورند و دستورالعمل هایی برای سیاستگذاری ارائه کنند. به علاوه، بعضی از این چهره­های افراطی در مورد اقلیت های ایران دیدگاه های خاصی دارند که اجرای آن ها به تجزیه کشور منتهی خواهد شد. تجربه سال های اخیر در عراق و نقاط دیگر ثابت کرده اند که تکرار چنین روندی در ایران به نفع هیچ کس نیست.

ایده گفتگویی که منافع ایران در بطن آن باشد، دور از ذهن نیست. مردم ایران از اسلام گرایی و هر نوع انقلابی گری به طور فزاینده ای به ستوه آمده اند و نگرانی های رو به رشد در مورد بقای آینده ایران نیز مردم را به شدت خسته و درمانده کرده است. در مقام نمونه، هم چهره­های اصلاح طلب و هم محافظه کار میانه رو بر ضرورت نجات ایران از اختلافات جناحی تاکید ورزیده اند. واقعیت این است که اجماع اصلاح طلبان در مورد نامزدی رفسنجانی، با وجودی که حمله­های بی رحمانه­ای را متوجه او کرده بودند، اثبات این مدعا است.

با این وجود، هیچ یک از جناح­های اسلام گرا هنوز هم تمایلی ندارند تا از گفت و گوها و مباحثی که عامل مهمی برای صعود آن­ها به اوج قدرت بوده، دست بردارند. با این وجود برخی از این چهره­ها تا حدی خود را با شرایط تطبیق داده اند. در نتیجه هر نامزدی که به مقام ریاست جمهوری انتخاب شود، احتمال تغییر قابل توجه در چشم انداز و رفتار ایران بسیار اندک است.
http://ir.voa.com

دو:
در این که انتخابات ریاست جمهوری ایران نه تنها اهمیت داخلی، بلکه اهمیت جهانی دارد، کمتر جای تردید است. حتی معاون سابق باراک اوباما در مقاله ای که مجله معتبر و استراتژیک "فارین افرز" آن را منتشر کرده نیز اشاره به همین اهمیت می کند. (خلاصه مقاله را در پایان این مطلب بخوانید)

درحقیقت همه ناظران بین المللی با نگاه به جدول هشتگانه نامزدهای ریاست جمهوری، ابتدا چهار نامزد را دور می زنند و سپس تفسیر خود را پیرامون حوادث آینده، بر مبنای این که کدامیک از چهار نامزد باقی مانده رئیس جمهور شوند قرار داده اند. در این میان، تکلیف "جلیلی" بیش از همه روشن است: اگر او برنده انتخابات شود، دوران احمدی نژاد با اندکی تغییر در مدیریت و همسوئی کامل تر با رهبر ایران ادامه خواهد یافت. و از میان سه نامزد دیگر، تکلیف با حسن روحانی نیز تا حدود زیادی برای همه ناظران داخلی و خارجی ایران روشن است: آغاز فصل اعتدال و منطق چه در عرصه جهانی و چه در عرصه داخلی و آغاز بازگشت از جاده بی ثباتی و نا امنی که طی 8 سال دوران احمدی نژاد طی شده است. می ماند دو کاندیدای دیگر. یعنی قالیباف و ولایتی که ناظران سیاسی آنها را نیز با اندک تفاوت هائی – حداقل در عرصه بین المللی- ادامه دهنده دوران احمدی نژاد می دانند. و البته، در باره این دو نیز روی همسوئی بیشتر آنها با رهبر تاکید می کنند. حتا همین تفسیرها و اشارات مختصر نیز نشان میدهد که از میان 4 نامزد مطرح ریاست جمهوری، سه تن نزدیکی کامل به رهبر جمهوری اسلامی دارند و نفر چهارم دارای دیدگاه هائی است متفاوت با این سه تن.
طبیعی که پرسیده شود، چرا خامنه ای در سخنرانی سالگرد درگذشت خمینی گفت که برای وی تفاوت نمی کند کدامیک از کاندیداها برنده انتخابات شود؛ و چرا گفت که شرکت درانتخابات و دادن رای به این نامزدهای انتخاباتی رای به جمهوری اسلامی است؟
پاسخ: خامنه ای با آگاهی از این که نه ایشان و نه کل نظام ظرفیت یک کودتای انتخاباتی دیگر را ندارند، از حالا می خواهند فاصله از کودتا را اعلام کرده باشد و با تاکید بر این که چنان حادثه ای در این انتخابات رخ نخواهد داد، به مردم بگوید انتخاب هر یک از این چهارتن برای نظام قابل قبول است. اما درعین حال دامنه تبلیغات انتخاباتی را محدود کرده و با بهره گیری از فضای سرد انتخاباتی، روی دلسردی رای شهرنشینان، آراء شهرهای کوچک و روستاها را به سود نامزد مطلوب خود بسیج کنند. در همین بازی زیرکانه است که "تحریم" به داد آنها رسیده است.
از سوی دیگر، خامنه ای حداقل تا مقطع مراسم سالگرد در گذشت خمینی، اطمینان کامل نسبت به خانه نشینی آراء سبز نداشت و از بیم بسیج مردم برای شرکت درانتخابات، از اکنون باخت خود برای بر کرسی ریاست جمهوری نشاندن فرد مطلوب خود از میان این چهار تن پیش بینی کرده و گفته است: شرکت درانتخابات و رای به کاندیداها رای به جمهوری اسلامی است و انتخاب فرد اهمیت چندانی ندارد.
در ادامه همین احتمال است که می تواند تصور کرد، پس از آن سخنرانی و روزهای 14 و 15 خرداد، در پشت صحنه، بدلیل رد صلاحیت هاشمی و سرد شدن فضای انتخاباتی فشار سنگین تری به خامنه ای بدلیل خطرات خارجی و بحران داخلی وارد می شود تا از تئوری 20 میلیون رای و رئیس جمهور مطلوب ایشان دست بردارد و اجازه بدهد فضای انتخاباتی به جامعه باز گردد. آن جمله "رای به ریاست جمهوری رای به جمهوری اسلامی است" را می تواند در این چارچوب نیز ارزیابی کرد. یعنی احتمال باز شدن فضای انتخاباتی که بی شک با چند "شوک" باید همراه شود. برای مثال، پخش فیلم انتخاباتی حسن روحانی از سیمای جمهوری اسلامی که در آن هاشمی رفسنجانی از وی حمایت کرده است و یا حتی احتمال ضعیف پایان حصر موسوی و کروبی و یا احتمالات دیگر. بهرحال، این بسیار ساده اندیشی است که تصور شود نیروهای دیگری در پشت صحنه (اعمم از روحانی و غیر روحانی، نظامی و غیر نظامی) برای فشار به خامنه ای برای عقب نشینی نیستند. همانگونه که نیروهائی برای حفظ او در مواضعی که تاکنون داشته هستند. در انتخاباتی که حتی خود می گویند با سرنوشت نظام و جمهوری اسلامی در ارتباط است، چگونه می توان به این سادگی و یکسویه همه چیز را تمام شده و قبل پیش بینی شده تصور کرد؟
پیک نت نوزدهم خرداد نود و دو

سه:
نوشته زیر با عنوان "انتخابات ایران را دست کم نگیرید" از دنیس راس، معاون سابق باراک اوباما و مدیر سابق بخش مرکزی شورای امنیت ملی آمریکاست.
بین انتخابات ریاست جمهوری ایران و مذاکرات هسته ای ارتباطی شگفت انگیز وجود دارد. بسیاری از تحلیل گران با این توجیه که تصمیمات مهم سیاسی توسط رهبر گرفته می شود، اتنخابات ریاست جمهوری ایران را مهم نمی دانند. اما به نظر می رسد این انتخابات برای رهبر ایران نیز بسیار مهم است و به همین دلیل باید برای ناظران غربی نیز مهم باشد؛ چرا که این اننتخاب محل ظهور نیات و مقاصد رهبر ایران نیز هست و مطمئنن موضوع هسته ای را نیز در بر می گیرد. خامنه ای همیشه به مذاکره با واشنگتن مشکوک بوده و استدلال کرده که دادن امتیاز به غربی ها نشانه ضعف است. او در طول انتخابات سال ۲۰۰۹ / ۱۳۸۸ با وجود آن که وانمود می کرد در دعواهای سیاسی دخالتی ندارد، اما برای پیروزی محمود احمدی نژاد علنن وارد میدان شد و احمدی نژاد را از شکست در انتخابات نجات داد.
رهبر ایران ترجیح می دهد که رئیس جمهور بعدی مطیع او و معاون اجرایی خودش باشد تا یک فرد مستقل و حذف هاشمی که یکی از بنیانگذاران جمهوری اسلامی است به طور خاص گویای همین نکته است. واضح است که رهبر ایران با رد صلاحیت هاشمی می خواست از ایجاد هر هیجانی در انتخابات جلوگیری کند، در عین حال که حذف هاشمی نشانه ای مهم در مورد برنامه هسته ای ایران نیز است. زیرا اگر رهبر ایران تمایلی به انجام معامله در مورد برنامه هسته ای داشت هاشمی رفسنجانی بهترین گزینه برای ریاست جمهوری بود.
از هشت نامزد تایید صلاحیت شده در ایران، چهار نفر به رهبر جمهوری اسلامی نزدیک هستند و اعتبار لازم برای مذاکره در مورد پرونده هسته ای را دارند؛ علی اکبر ولایتی، مشاور سیاست خارجی رهبر، محمد باقر قالیباف شهردار تهران و فرمانده سابق نیروی انتظامی، حسن روحانی، مذاکره کننده سابق ایران در برنامه هسته ای، و سعید جلیلی، نماینده خامنه ای در مذاکرات هسته ای با گروه ۵+۱٫ در تئوری تمامی این نامزد ها می توانند پیروز انتخابات ایران باشند.
اگر جلیلی رئیس جمهور ایران شود می توان نتیجه گرفت که رهبر ایران علاقه چندانی به حل بحران و مناقشات پرونده هسته ای ایران با آمریکا ندارد. رئیس جمهور شدن سعید جلیلی مقاصد رهبر ایران را در مورد مذاکرات هسته ای به ما نشان خواهد داد و دیگر نیازی نیست که ما در این مورد حدس و گمان بزنیم.
پیک نت نوزدهم خرداد نود و دو