Translate

معنی آخوند؟


معنی آخونـد یعنی پشم و پیل
روی منبرها همه در قال و قیل
فکر و ذکرش یکسره پایین­تنـه
پشکلی جا مانده از عهد فسیل
در میــان بحث و فحــص و گفتگــو
ناگهان حاضر شده چون دسته بیل
بسته نافش از تـولـد بـا دروغ
حل مشکل می­کند او با دخیل
عاشق خمس و زکات و حقه­باز
مـرجـع تقلیــد بـا فـکـــر علیـــل
پشّه را مـی قاپــد او روی هــوا
ناکسان را هم وصی و هم وکیل
پـول پـارو مـی­کنــد در مملکت
زیر چتر دین و مذهب بـی­دلیل
مـردمـان را گـریـه انـدازد ولـی
خود بخندد بـر جماعت بی­بدیل
یا تجاوز یا دهد فتوای مرگ
تحت عنوانِ خداوند جمیـل
روبهــی مکار بـاشــد، چهــره اش
گم­شده در صدمن از ریش و سبیل
جان دهد در سفره چون بیند که مرغ
می­خـورد چـون گلـه ای از گاو و فیـل
بحث علمی او کند در حوزه­ها
بــا احــادیث و روایـاتِ اصیــل
بعد از آن قرآن به دستش با طناب
بـی گناهـان را کَشَـد بـر جـرثقیـل
مثل یک کفتـار عمـری مـرده­خــوار
بـر سر پیشـانـی­اش باشـد زگیـل
می­شود همراهِ هر آشی نخود
بـا عبـا عمامه­هایی بس شکیل
صیغه­کردن کار و بار و پیشه­اش
ریشه­اش جهل و خـرافاتِ ثقیـل
بـوی نامحرم در آید، می­شود . .
آلتش در تــوی تُنبـانـش طـویـل 
زیـر ریـش او نـوشتـه انگلیـس
کاسه لیس و پای قدرتها ذلیل

مهدی یعقوبی