آموزههای غلط، ناآگاهانه و تحریفات مغرضانه در لابلای
تاریخ معاصر
دهان شاعر آزادیخواه فرخی یزدی به سال 1288 خورشیدی به دستور ضیغم الدوله قشقایی حاکم یزد و در زمان پادشاهی احمدشاه با نخ و سوزن دوخته شد نه به فرمان رضاشاه!! وی میرزامحمد فرخی یزدی، تاج الشعراء، آزادیخواه دموکرات، شاعر، روزنامه نگار و نماینده مردم یزد در مجلس شورای ملی بوده است.
مرحوم دکتر اَرانی زندانی مبارز عصر پهلوی اول همچون بسیاری مردم عادی تهران و حتا چندتن از نگهبانان زندان، همگی در اثر اپیدمی بیماری تیفوس مردند، نه این که به فرمان رضاشاه کشته شده باشد!!
پس از خروج رضاشاه از کشور و تبعید وی به جزیره موریس، جلال عبدو به سمت دادستان دیوان کیفر منصوب گردید. او بدون معطلی اعلان عمومی نمود و به قول امروزی ها فراخوانی داد مبنی براین که هرکس شکایتی از کشته شدن بستگانش به دست حکومت رضاشاه دارد، بیاید دادخواست بدهد. ولی هیچ دادخواست و شکایتی در خصوص فرخی یزدی علیه رضاشاه تنظیم نگردید و پرونده دادخواهی قتل مرحوم اَرانی علیه حکومت رضاشاه در دادگاه نتیجه ای نداد و سد البته که دیگر رضاشاهی در مملکت نبود تا نفوذی بردادگاه داشته باشد و دادستان دیوان کیفر خود از مخالفان قسم خورده رضاشاه بود.
دکتر شریعتی را مأموران شاه و ساواک نکشتند؛ ایشان در آلمان به مرگ طبیعی فوت کردند و امروزه ما همه می دانیم قتل شخصیتی چنان مخالف و مبارز با شاه در آلمان قابل سرپوش گذاشتن نبوده و امروزه هم نیست. نماینده ساواک در لندن توضیح داده است که چون دکتر شریعتی با گذرنامه جعلی با نام علی مزینانی از ایران خارج شده و به لندن رفته بوده اصولن ساواک از حضور وی در لندن آگاهی نداشته تا وقتی که جسد او را در آپارتمانش پیدا کردند! طبق نظر رسمی پزشکی قانونی شهر لندن، اودر اثر ایست قلبی مرده بوده است.
مرحوم غلامرضا تختی را نیز مأموران شاه و ساواک نکشتند و با گذشت این همه سال از مرگ شاه و محاکمه های محفلی و رایج میان مردم، آخوندهای قدیم و جدید هنوز نتوانستهاند مدرکی محکمه پسند دال بر به قتل رسیدن وی ارائهدهند. جالب این که شاه به دست خویش بر گردن تختی مدال پهلوانی آویخته و پهلوان هم دست شاه را بوسیده و کلیپ مراسم نیز در یوتیوب (بخوانیم لوح محفوظ مدرن) موجود است.
صمدبهرنگی، چنان که اسناد و مدارک و نیز نقل تاریخ شفاهی نشان می دهد، صرفن در اثر حادثه در رودخانه غرق گردیده است. دوست صمد بهرنگی به نام حمزه فراحتی که افسر وظیفه بوده و در زمان غرق شدن صمد همراه او بوده در پس از انقلاب بارها در مصاحبه هایش اظهار داشته است که آن روزجریان تند آب رودخانه ارس در ساحل روستای شامکوانیک، صمد را با خود برد و ساواک روحش هم از حضور صمد در آن محل اطلاع نداشته است اما چون آن شایعه یعنی دخالت ساواک در قتل صمد برای مبارزه با شاه مفید بود من صدایش را در نیاوردم؛ اگر چه برادر صمد یعنی احد بهرنگی هنوز هم هارت و پورت زیادی کرده که مثلن اگر صمد غرق شده، پس آثار کبودی روی ران او از چیست، که فراحتی به او پاسخ داده از اصابت جسدش به موانع سنگی موجود در رودخانه بوده ولی احدبهرنگی از رو نمی رود و همان ادعای قتل صمد توسط ساواک را تکرار می کند به گونه ای که گمان جستجوی شهرت از نام صمد بهرنگی را تقویت می کند.
صمد بهرنگی در اثر حادثه غرق شده، غلامرضا تختی به دلایل شخصی و خانوادگی خودکشی کرده، دکترشریعتی در لندن دچار ایست قلبی گردیده، جلال آل احمد قربانی افراط در نوشیدن ودکای قزوینیکا از صبح تا نیمه شب و کشیدن بی رویه سیگار اشنو کارگری شده و سرانجام غلامحسین ساعدی نیز در اثر همان افراط به بیماری سیروز کبدی مبتلا گردیده و درگذشته است.
مصطفی خمینی در اثر بیماری قلبی درگذشته و آیت الله غفاری نیز در اثر فشار خون مزمن در بهداری زندان اوین دارفانی را وداع گفته است، نه این که در شکنجه گاه ساواک با مته سرش را سوراخ کرده و با اره پاهای او را بریده باشند یا در دیگ پر از روغن داغ سوزانده باشند!؟!؟
پس از انقلاب هم بندهای آیةالله غفاری و کسانی که با وی در بهداری زندان اوین بستری بوده اند شهادت داده اند که او صحیح و سالم بوده و تنها به علت فشار خون مزمن در بهداری زندان اوین بستری شده و چند روز بعد فوت می کند. آقای هادی غفاری که در کتاب خاطراتش نوشته در فلان تاریخ با پدرش در زندان ملاقات داشته و دیده که ساواک چگونه او را به شدت شکنجه کرده بوده گُه زیادی خورده و کاملن دروغ می گوید!!! چون در آن تاریخ اصولن آیت الله غفاری فوت کرده بوده است!!!!
آخر این که سی و چند سال است ادعا میشود خانواده پهلوی جواهراتی همراه خودشان از ایران بردهاند! نه تنها چنین نبوده، که این دروغ و تحریف واقعیت تاریخ است؛ این جواهرات تا پیش از زمان رضاشاه پیوسته در کاخها و در اختیار و تملک پادشاهان قاجار و پادشاهان پیش از قاجار بوده است. این رضاشاه بوده که با اختیار خویش و با تأسیس موزه ای در بانک، آن جواهرات را برای همیشه به مکانی بیرون از کاخ و خاندان سلطنت انتقالداد. آن جواهرات به مناسبت هایی از موزه خارج و دوباره بدانجا بازگردانده میشدهاست.