تن فروشی، استقلال
جنسی و تبعیض جنسی، بخش نخست
جفری گاوتیر/ برگردان از عصمت صوفیه
جفری گاوتیر/ برگردان از عصمت صوفیه
از دید مارتا نوسباوم نباید مخالف ارائه خدمات مناسب امنیتی در
مقابل تجاوز، آزار و بیماری به روسپیها شویم.
بسیاری از فمینیستها روسپیگری و تن فروشی را نقد و آن را در تضاد
با منافع زنان میدانند. بعضی دیگر از فمینیستها به نقد مسئله اکتفا نمیکنند و
عمل تن فروشی را جرم میدانند و خواهان تصویب قوانینی برای ممنوعیت یا توقف آن
هستند.
از سوی دیگر عدهای دیگر از فمینیستها
مشی محتاطانهای نسبت به عمل تن فروشی دارند. این دسته اگرچه تن فروشی را نقد میکنند
و عناصر و عوامل تبعیضهای جنسی در عمل تن فروشی را زیر سئوال میبرند، اما در عین
حال با جرم قلمداد کردن تن فروشی وغیر قانونی بودن آن نیز مخالف هستند. هرچند که
اکثر فمینیستها نقدهای بسیار جدی بر تنفروشی زنان دارند، اما عدهای از نظریهپردازان
برجسته اخلاقی و حقوقی اکثر نقدهای فمینیستی از روسپیگری را زیر سئوال بردهاند و
خواهان به رسمیت شناختن حقوق تن فروشان و دفاع قویتری از عمل تنفروشی شدهاند.
در پاسخ به این نظریه که روسپیگری در تضاد با منافع زنان است،
نظریهپردازان چنین استدلال میکنند که تمام یا تقریبن تمامی جنبههای جدی اعتراضی
به عمل روسپیگری نه به خاطر ذات عمل تنفروشی که در نتیجه بدنامی اخلاقی و ننگ و
رسوایی اجتماعی عمل روسپیگری و تجارت آن است.
اگر این استدلال درست باشد، پس بسیار بهجاست که فمینیستها
دقیقنً همان گونه که میتوان از حقوق هر کارگر دیگری حمایت کرد اعتراض و انتقاد
خود را کنار بگذارند و حمایت و پشتیبانیشان را از حفاظت قانونی از حقوق تنفروشان
به مثابه کارگران جنسی ابراز دارند. یکی از این نظریهپردازان به نام مارتا
نوسباوم Martha Nussbaum میگوید چنانچه زنی با وجود امکان انتخاب
پیشههای دیگری غیر از روسپیگری همچنان میخواهد روسپی شود این باید ما را به این
واقعیت برساند که نباید مخالف ارائه خدمات مناسب امنیتی در مقابل تجاوز، آزار و
بیماری به روسپیها شویم. خدمات امنیتی که تنها قانونی کردن روسپیگری میتواند آن
را ممکن سازد.
به نظر میآید که درخواست مشروعیت بخشیدن، قانونی کردن و دفاع از
حقوق زنان روسپی به عنوان کارگران جنسی عمدتن بر اساس سه ادعای جداگانه مطرح میشود.
نخست اینکه تنفروشی در اصل تفاوت اساسی با دیگر کارهای بدنی ندارد. بر اساس این
نظر استثمار، تحقیر و یا تخریبی که اکنون با این پیشه همراه است نتیجه قلمداد شدن
و تعریف این شغل به عنوان پیشهای شرمآور و بدنام از نظر اخلاقی و قانونی است. هر
شغل و کار دیگری که با چنین دیدی از سوی اجتماع و اخلاق پذیرفته جمعی نگریسته شود
خواه ناخواه جایگاه تحقیرآمیز و استثماری به خود میگیرد.
ادعای دوم بر این اساس است که تنفروشی میتواند استقلال
جنسی و مادی برای دستاندرکاران این پیشه به همراه داشته باشد. بنابراین عمل تنفروشی
زنان به شکل و نماد امروزی نمیتواند آن طور که فمینیستها ادعا میکنند به دلیل
تبعیض جنسی محکوم شود. دست آخر اینکه به رسمیت شناختن حقوق زنان روسپی به عنوان
کارگران جنسی کمک خواهد کرد تا بدنامی، ننگ و رسوایی روسپیگری از بین برود و این
باعث میشود که جامعه آن را به عنوان شغلی قانونی در کنار سایر شغلها به رسمیت
بشناسد و نگاه تحقیرانه به آن نداشته باشد.
روسپی گری، وسیله و شغل و ابزار خود؟
هم در بحثهای عمومی هم در بحثهای آکادمیک، مشروعیت بخشیدن به
روسپیگری بر این حول و حوش میچرخد که آیا اساسن روسپیگری تفاوت چندانی با دیگر
شغلهای خدماتی و کارگران بدنی دارد یا خیر؟
منتقدان مشروعیت بخشیدن و قانونی کردن تنفروشی بر این استدلال
تکیه میکنند که قرارداد جنسی بین زن روسپی و مشتری، متضمن تبادلی صمیمیتر و
خصوصیتری است که بار خاصی بر روسپیگر دارد. کارل پاتمن Carole Pateman میگوید هنگامی که یک
زن روسپی قرارداد استفاده از بدنش را نوشتنی یا زبانی امضا میکند، در واقع خودش
را میفروشد. در عمل تنفروشی خود درونی زنان و احساس آنها به گونهای متفاوتتر
از دیگر مشاغل دخیل و درگیر است.
بر اساس این دیدگاه از آنجا که در عمل تنفروشی جنسیت و عمل جنسی
تنها فاکتور برای ابراز خود است، کالا کردن این فاکتور، حتا اگر از نظر اقتصادی
سودمند و دارای مزایایی برای فروشنده باشد، باعث از خود بیگانگی شخص و نیز تهدیدی
برای خود بیانگری اوست. از سوی دیگر مدافعان عمل روسپیگری به آسانی تحت تاثیر
چنین استدلالی قرار نمیگیرند. در وهله اول آنها استدلال میکنند که خطر از
خودبیگانگی در بسیاری از کارها و فروش خدمات غیر سکسی نیز به همان میزان وجود
دارد و این در حالی است که با آن دسته از کارها و فروش خدمات اینگونه با محکومیت
اخلاقی برخورد نشده است.
مارتا نوسباوم استدلال میکند که یک استاد فلسفه نیز به
عنوان مثال در ازای تدریس و نوشتن که امری کاملن خصوصی و نیز تعیینکننده فردیت
شخص و عامل خود ابزاری اوست پول دریافت میکند. او برای خدمتی پول دریافت میکنند
که کاملن تعیینکننده فردیت و عامل خود ابرازی اوست. نوسباوم میپرسد چرا خدماتی
که یک پروفسور انجام میدهد و در قبالش پول میگیرد زیر مقوله تبدیل افکار خود به
کالا یا ازخودبیگانگی فکری خویش نمیرود؟
بر اساس نظر نوسباوم بدنامی و رسوایی که به حرفه روسپیگری نسبت
داده میشود ناشی از دیدگاههای تعصبی از تعریف مزد و دریافت مزد و نیز ناشی از
نگرانی عمومی ادیان و مذاهب از بدن و مخصوصن بدن جنس مونث است. از آنجا که هیچ کدام
از این دلایل، اساس و ریشه معقول ندارند و حتا بعضی از این دلایل ناشی از تنفر
جامعه مردسالار از زن است او نتیجه میگیرد که فمینیستها دلایل کافی دارند تا در
مقابل این بدنامی و رسوایی به مقابله بایستند و تنفروشی را از ننگ و رسوا در
بیاورند.
ممکن است چنین تصور شود که نوسباوم شدت و درجه جنسیت و تمایلات
جنسی به عنوان منبع منحصر به فرد خودبیانگری در عمل تن فروشی را دست کم گرفته
باشد. حتا اگر چنین هم باشد درجه اهمیت آن نامشخص است. کسانی مانند دیوید آرچارد
معتقدند که بسیار نمونهها و روشهای دیگری غیر از تن فروشی هستند که شخص ممکن است
خودبیانگری و تمایلات جنسیاش را به مخاطره بیاندازد. مثلن ازدواجهای بیعشق و
علاقه، تجرد و امتناع از ازدواج، سرکوب کردن گرایشهای همجنسگرایانه توسط خود شخص
یا اطرافیانش، تنفر از رابطه جنسی و در عین حال تن دادن به آن به دلیل ماندن در
رابطهای عاطفی.
این نمونهها به همان اندازه باعث از خودبیگانگی جنسی و نیز
تهدیدی برای خود بیانگری و ابراز خود درونی است که تن فروشی. ما نمیتوانیم روسپیگری
را بر اساس این استدلال محکوم کنیم مگر اینکه بتوانیم به طور مشابه تمام این
رفتارها و گرایشها را محکوم کنیم.
نوسباوم ادعا میکند که مصاحبهها و سخنان خود تنفروشان حاکی از
آن است که یک روسپی هنوزمیتواند تمایلات جنسی کاملن متعلق به خود را داشته باشد.
تمایلاتی که فقط خود صاحب اختیار آن است. او قادر است به تمامی میان تمایلات جنسی
واقعی و قلبیاش و نیز آن بخش که فقط برای دریافت مزد نقش بازی میکنند تمایز قائل
شود. او میتواند جدا از رابطهای که با مشتری دارد و نقشی که ممکن است برای مشتری
ایفا کند آن بخش درونی و خودبیانگری واقعی و قلبی را برای خود به کار گیرد. دقیقن
مانند یک کارگر کار خانگی که میتواند برای مشتریان کار کند و کارهای خانگی آنها
را در قبال دریافت مزد انجام دهد و نیز در عین حال میتواند برای خانواده خودش هم
همان کارها را انجام دهد.
آسیب های محتمل
برخی چنین استدلالهایی را قبول ندارند و آن را به دلایلی محکوم
میکنند از جمله اینکه این گونه استدلالها چالش ویژه روسپی برای جدا نگهداشتن
زندگی جنسی شخصی او و زندگی جنسی تجاریاش را نادیده میگیرد. عدهای دیگر مانند
جوزف کوپفر Joseph Kupfer با این نکته معترض اند که این گونه
استدلالها روسپیانی را که در معرض بدرفتاریها یا سوءاستفادههای جنسی مشتریان
قرار دارند، شامل نمی شود. اثر و هزینه بدرفتاریهای فیزیکی و عاطفی برای روسپیهای
خیابانی اکثرن آن قدر زیاد و گسترده است که هرگز نمیتوانند چیزی را که شبیه به
تمایلات جنسی است دارا باشند. اسکات اندرسونScott Anderson معتقد است که آسیبی که
بر بدن و روح روسپی وارد میشود چنان تاثیر عمیقی بر جسم و روان روسپی دارد که تا
مدتها حتا پس از آنکه مشتری او را تنها میگذارد یا حتا مدتها پس از آنکه کار
روسپیگری را خاتمه دهد برای مدتهای طولانی و گاهی تا همیشه با او میماند.
هرچند امروزه بسیاری از روسپیان چنین آسیبهایی را انکار میکنند و
در مقابل آن میایستند اما به هر حال جواب به این سئوال بسیار مبهم است که آیا از
بین رفتن میل جنسی و ناکارآمد بودن چنین تفکیکی از ویژگیهای ضروری و اساسی همه
انواع روسپیگری است یا اگر روسپیگری در جامعه و در میان مردم به صورت گسترده
قابل قبول بود و چنین بدنامی نداشت آیا هنوز چنین خسارات و آسیبهایی محتمل بود؟
پگی مورگان Peggy Morgan میگوید روسپی میداند آنچه را که او در
ازای دریافت پول انجام میدهد بیان و ابراز تمایلات جنسیاش نیست. علاوه بر این
شرم و آزار و آسیبی که ممکن است در این حرفه برای شخص روسپی پیش آید ناشی ازبدنامیهای
اجتماعی و قانونی علیه روسپیگری است. اگر ننگ و رسوایی و بدنامی که به روسپیگری
ربط داده شده است را از میان برداریم فرمهای آسیبشناسی این تفکیک باید کاهش پیدا
کند یا به تمامی ناپدید شود.
البته همه انواع حرفههایی که لازمهشان نوعی فاصلهگیری از خود،
خودبیگانگی و یا تفکیک و تمایز بین تمایلات و ابرازهای خود است، الزامن آسیبشناسانه
نیست. سیبل شوارتسِنباخ Sybil Schwarzenbach استدلال میکند که این تفکیک و خودبیگانگی
یکی از اساسیترین بخش در انواع مختلف شغلهاست و از این نقطه نظر اشاره میکند که
شکلهای اصلاح شده روسپیگری میتواند به عنوان شغلی واقعی و درست در نظر گرفته
شود. از نظر او پیدا کردن خود در تولید یا فعالیتی میتواند وسیله مناسبی برای
خودابرازی و بیان خود باشد. در بسیاری از شغلها زمانی که شخص از فعالیت یا تولید
فاصله میگیرد به نوعی خود را کشف میکند. هنگامی که نویسنده نوشته خود را به
خواننده یا رقصنده عملکرد و رقص خود را به تماشاگران ارائه میدهد، فاصله از خود
اجتنابناپذیر است زیرا در این موارد شخص به خودابرازی یا بیان و عرضه خود بر اساس
آرزو و میل دیگران میپردازد. به عبارتی فعل او منوط به اراده دیگران است. به نظر
او لزومی نیست که صاحب حرفه در چنین ابراز و ارائهای خود را به تمامی از دست بدهد
بلکه میتواند نوعی از هویت خود را در این ارائه و ابراز بازیابد و خود را دیگربار
بازشناسد.
شوارتسِنباخ اشاره میکند که اگر در روسپیگری شخص باید بدن و جسم
خود را ارائه دهد، به همان نسبت یک رقصنده نیز میتواند بدن خود را به
تماشاگران برای سرگرمی و تماشا عرضه دهد بدون اینکه خود را و خودبیانگریاش را از
دست بدهد. به قول یکی از رقصندهها، استقلال من صرفن به خاطر اینکه دیگران به
صورت بصری وموقتی از فعالیت بدنی من لذت بردهاند نقض نشده است.
بر اساس نظر شوارتسِنباخ آنچه که وجه تمایز عملکرد حرفهای با بهرهبرداری
و استثمار صرف است، خود وسیله ابراز نیست، بلکه محدودیت در عملکرد است. تا زمانی
که مرزهای معقولی برای زمانی که شخص باید به فعالیتش اختصاص دهد وجود دارد و تا
زمانی که شخص را مجبور به چشمپوشی و ترک کردن دیگر جنبههای شخصیتش نکردهاند هیچگونه
اعتراضی بر این نوع فاصلهها و تفکیکهای حرفهای نیست. به علاوه این واقعیت را
نیز باید در نظر گرفت که در بسیاری از حرفهها و پیشههای مردانه این از خود فاصله
گرفتنها و تفکیکها کاملن در اجتماع و از دید عمومی پذیرفته شده است، اما مثلن بازیگران
و رقصندههای زن سالها برای به دست آوردن موقعیت مناسب اجتماعیشان مبارزه کردهاند
و چالشهای زیادی داشتهاند. شوارزنبانخ استدلال میکند میتوان پذیرفت که این
تغییرمشابه در روسپیگری اصلاح شده نیز امکان دارد. با توجه به اینکه بر اساس نظر
او فاصله گرفتن از خود، بخشی اساسی و حیاتی فعالیتهای خود بیانگری در بسیاری از
شغلهاست ولی از پذیرفتن اینکه خود فاصلهگیری یا بیگانه شدن با خود اعتراض و نقد
اساسی به روسپیگری باشد، سر باز میزند.
فیلسوف و روسپی
جدا از اینکه بخواهیم درجه شباهت بین روسپیگری با شغلهایی مانند
رقصندگی و یا نویسندگی را در نظر بگیریم، باید پرسید که چرا اکثر قریب به اتفاق
رقصندهها یا فیلسوفان مایل به قبول این ادعا نیستند که حرفه آنها تفاوت اساسی با
روسپیگری ندارد؟ هرچند بخشی از پاسخ به این سئوال میتواند این باشد که به دلیل
تعصبهای فرهنگی و کدهای اخلاقی مربوط به فروش سکس زن که آن را عملی قبیح و ناپسند
به شمار میآید کسی حاضر به قبول این عدم تفاوت نیست، اما این نمیتواند همه دلیل
یا تنها دلیل باشد. در میان همه حرفهها ممکن است تمایزی قائل شد بین عملکرد و
شیوه ارائه معتبر و صحیح آن حرفه و نیز عملکرد و ارائه حقیرانه آن. این تمایز نه
آن طور که نوسباوم استدلال میکند به دلیل پذیرش مزد برای ارائه خدمت و سرویس هست
و نه آن طور که شوارتسِنباخ ادعا میکند به دلیل محدودیت زمان و فدا کردن شخصیت،
بلکه بیشتر این تمایز به خود بیانگری در آن حرفه به صورت عملکردی صحیح و معتبر
برمیگردد.
در حرفههای دیگر ارزش عملکرد به ویژگیهای خودبیانگری
گره خورده است. این به این معنی است که استاندارهای تطبیقی حاکم بر عمل صرفن بر
اساس انگیزهها و محرکهای خارجی نیست بلکه مربوط به میل خلاق حرفهای است. وجود
چنین خواسته و میلی شخص شاغل را قادر به شناخت و درک از خویشتن از طریق عوامل
خارجی عملی میکند که او درگیر آن است. راستی و درستی هر حرفهای مربوط به پرداخت
دستمزد یا حتی منوط به از بین بردن وقت و فاصله گرفتن از خود نیست. اما اگر در شغلها
و مخصوصن در مشاغل خدماتی، خدماتی به صورت کالا در آید و مشتریانی برای خرید این
کالا اقدام کنند، اگر خریدار یا مشتری سعی کند که جنبه خودابرازی و خودبیانگری آن
خدمت یا شغل را برباید و آن را در اختیار و کنترل هدف خود قرار دهد در آن صورت
جنبه استثماری و تحقیری که به شغل و خدمت وارد میشود باید مورد توجه قرار بگیرد.
در هر حرفهای باید خودجهتی وجود داشته باشد. منظور از خودجهتی
همان احساس واقعی است که نتوان آن را خرید. شخص شاغل باید جدای از اجرایش هنوز
مستقل باشد. زمانی که آن حرفه و خدماتش وابسته به مشتری در معامله تجاری است بحث
فقدان استقلال مطرح میشود. در واقع دریافت دستمزد برای ارائه خدمتی به معنی قبول
استثمار یا اخاذی نیست بلکه زمانی تحقیر و استثمار اتفاق میافتد که پول پرداخت
شده برای دریافت خدمت باعث تسلیم و واگذاری استقلال عمل و نیز واگذاری خودجهتی
است. خودجهتی اساس و مایه ارزشهای اجتماعی در هر شغل و حرفهای است.
پروفسوری در حوزه فلسفه را در نظر بگیرید که به وسیله
موسسهای که رسالهها و پژوهشهای فلسفی مربوط به سیاستهای عمومی را تولید و
منتشرمیکند، استخدام شده است. موسسه با قبول رشوه از شرکتهای بزرگ تولیدکننده
سوختهای فسیلی، قراردادی با پروفسور میبندد مبنی بر اینکه او مقالهای یا
رسالهای اخلاقی بنویسد که ارتباط گرم شدن کره زمین و سوزاندن سوختهای فسیلی را
زیر سئوال ببرد. برای گرفتن نتیجه موثر از این مقاله یا برای اینکه کارش به نظر
کاری فلسفی ارزشمندانه به نظر بیاید فیلسوف نمیتواند فاش کند که نتیجه بحث و
رساله او به صورت جدی از طریق صاحب کار یا بر اساس نیاز مشتری به او تحمیل شده
است، چرا که ارزشهای اجتماعی کار فیلسوف به تولید کار و تحقیق فکری آزاد و مستقل
او وابسته است. فیلسوف نمیتواند به صورت موثر به نیاز موسسه یا شرکتهای مزبور
جواب بگوید مگر اینکه به شرایط خدمت و کار واقعی خود ریاکارانه پشت کند. کار و
مقالهاش باید چنین به نظر بیاید که نتیجه دید انتقادی خودش است. نقدی که بر شغل
تنفروشی است از این زاویه است. در همه حرفهها ممکن است تمایزی میان عملکرد و
شیوه ارائه معتبر و عرضه صحیح آن حرفه با عملکرد و ارائه حقیرانه، پست و جعلی آن قائل
شد. در این مثال تفاوتی میان روسپیگری و فیلسوف استخدام شده نیست.
البته هستند کسانی که به چنین نقدی اعتراض دارند. آنها
چنین استدلال میکنند که در تنفروشی در بسیاری از موارد خریدار سکس به این امر
آگاه است که فروشنده سکس یا همان تنفروش تظاهر به ارگاسم یا لذت بردن از رابطه
میکند و از آنجا که شخص مشتری به این تظاهر آگاه است، بنابراین جنبه حقیرانه و
نادرست آن در همان سطح و به همان نسبتی که در مورد فیلسوف استخدام شده نقد
میشود نمیتواند مورد اعتراض قرار بگیرد. از سوی دیگر میدانیم که بسیاری از تن
فروشان در مصاحبهها و گفتوگوهایشان به صورت علنی از مهم بودن به نمایش گذاشتن
علاقه و میل جنسی واقعی در کارشان صحبت کردهاند. مشتری از آنها انتظار دارد که
تمایلات زنانه جنسیشان را در هنگام ارتباط با آنها ببیند و از آن لذت ببرد. هر
چند که شخص تنفروش به ارگاسم و میل واقعی تظاهر کند و آن را جعل کند، اما در اکثر
موارد این خواسته مشتری او نیست. مشتری در اکثر موارد میل واقعی و تحریک حقیقی او
را میخواهد. همان طور که پگی مورگان میگوید یک تن فروش نمیتواند به صورت
مستقیم واقعیت را به مشتری بگوید که من نمیخواهم تو را لمس کنم یا من را لمس کنی،
من از بودن با تو لذت نمیبرم، من فقط پول تو را میخواهم.
با وجود تمام نقدهایی که فمینیستها به عمل تنفروشی دارند،
اساسن میتوان گفت که اعتراض و مخالفت فمینیستی با روسپیگری در بسیاری از موارد
به سوی ذات عمل روسپیگری نشانه نمیرود، بلکه به طرف چگونگی عمل و فرم آن در
جامعهای که بر اساس پیش زمینهها و مفروضات تبعیضها و کلیشههای جنسی است نشانه
میرود.
۰۸ فروردین ۱۳۹۳ http://www.radiozamaneh.com/133238
تن فروشی، استقلال جنسی و تبعیض جنسی، بخش دوم و پایانی
انتقادات فمینیستی که روسپیگری را نشانه میرود بیشتر بر شیوه عمل
این حرفه به صورتی که اکنون رایج است تمرکز دارد. چرا که روسپیگری به شیوهای که
معمول است، باورهای رایج در مورد فرودستی جنسی زنان را تقویت میکند.
کارول پاتمن Carole Pateman یکی از شایعترین انتقادها را چنین بیان میدارد که وقتی بدن زن به
عنوان کالا در بازار سرمایهداری به فروش میرسد، برتری جنسی مردان و حق جنسی آنها
به صورت عمومی و آشکار مورد تایید و تصدیق قرار میگیرد. مردها که به عنوان
اربابان و کارفرمایان سکس زنان در حیطه عمومی شناخته میشوند از این طریق منفعت جنسی
میبرند٬ اینجاست که روسپیگری به زیر سئوال میرود. هرچند که فروش سکس به خودی خود
هیچ مسئله جدی اخلاقی را به میان نمیآورد، اما از آنجایی که سکس تجاری، این باور
تبعیضآمیز را تقویت میکند که بدن زنان کالایی مصرفی برای مردان است، بنابراین میتوان
از نظر اخلاقی آن را محکوم کرد. به علاوه از آن جایی که فروش خدمات سکسی در عمل
جنسی هتروسکسوالیتی فقط از طرف زن به مرد (و نه از طرف مرد به زن) صورت میگیرد،
تن فروشی زنان این باور جنسی که زنان و جنسیت آنها مستعد ابژه شدن هستند، تقویت
میکند.
بعضی از مدافعان حقوق روسپیگران این ادعا که روسپیگری ابژه بودن
زنان را تقویت میکند به چالش میکشند. آنها معتقدند که انتخاب جنسی روسپیها
استقلال آنها را به نمایش میگذارد. بر اساس این استدلال، هر چند بسیاری از زنان
احتمالن این راه را برای ابراز میل جنسی خود انتخاب نکنند، اما فمینیستها موظفند
زنانی را که چنین انتخابی میکنند حمایت کنند و جامعه نیز به صورت عام باید دقیقاً
به همان شیوهای که به اعضای هر گروه اقلیت جنسی دیگر احترام میگذارد به روسپیها
و مشتریان شان هم احترام بگذارد و حقوق آنها را به رسمیت بشناسد.
مارگو جیمز Margo St. James درباره جرمزدایی از فروش سکس میگوید همان حقوقی که در مورد امور
خصوصی و کنترل بر بدن خود شامل همه انسانها میشود و همان نظری که فمینیستها
اغلب در دفاع از سقط جنین مطرح میکنند میتواند در دفاع از جرمزدایی از روسپیگری
هم اعمال شود. بر اساس این دیدگاه انتخاب روسپیها برای مشارکت در سکس تجاری باید
به مانند حق انتخاب او بر بدن خود در نظر گرفته شود. در جامعهای که حقوق اساسی
زنان مورد احترام است هیچکس حق ندارد به چنین تصمیم و انتخابی حمله کند. فمینیستها
باید قراردادی را که زنی با رضایت خود امضا میکند حمایت کنند.
میتوان به این دیدگاه ایراد گرفت که چنین طرفداری لیبرالی از
روسپیگری شرایط معاملههای استثماری را که مشخصه بسیاری از معاملههای سکسی است
نادیده میگیرد. البته میتوان همزمان دفاع مبتنی بر استقلال و خودکفایی را در
زمینی باریکتر گسترش داد. استفن سکالهورفر میگوید معامله جنسی در صورتی که مبنی
بر رضایت شخص و در عین حال باعث از دست دادن هدفها و موقعیتهای غیر جنسی در
زندگی شخص نشود میتواند سبب بالا رفتن استقلال و خودکفایی جنسی شود. معمولن شخص
مشتری یا خریدار سکس، موقعیت اجتماعی و هدفهای غیر سکسیاش را به خاطر خرید سکس
از دست نمیدهد، اما یک تنفروش ممکن است بسیاری از موقعیتهای اجتماعی یا هدفهایی
را که ربطی به تمایلات سکسی او ندارد از دست بدهد.
در مقابل چنین دفاعیاتی، بیشتر انتقادات بر این موضوع تمرکز دارد
که اساسن فروش سکس و معاوضه آن در قبال پول به هیچ وجه ربطی به خودبیانگری شخص
فروشنده ندارد. الیزابت اندرسن Elizabeth Anderson موشکافانه اشاره میکند که قرارداد فحشا روسپیگری را مجبور میکند
که به صورت موقت از حق تسلط و کنترل بر عمل جنسی خود صرف نظر کند. درست در زمانی
که مشتری بر اساس تمایلات سکسی خود عمل سکسیاش را انجام میدهد، شخص روسپی عمل
سکسیاش را بر اساس خواسته مشتریاش انجام میدهد نه خواسته و میل خود.
اگرچه استثمار اقتصادی که در روسپیگری است میتواند با بسیاری از
حرفههای دیگر مشابه و یکسان باشد، اما شروط قراردادی روسپیگری جنسیت استثماری او
را به شکلی خاص و منحصر به فرد در می آورد. چگونه میتوان ادعا کرد که روسپیگری میتواند استقلال جنسی شخص
روسپی را به دنبال داشته باشد در حالی که اساس و ذات تنفروشی بستگی به میل تنفروش
برای مبادله سکس خود در ازای منفعت اقتصادی است؟ شخص به دلیل منفعت اقتصادی کنترل
خود را بر تمایل جنسیاش از دست میدهد. شخص روسپی شاید استقلال مادی به دست
بیاورد، اما این استقلال مادی در ازای از دست دادن استقلال جنسیاش است.
تعریف استقلال جنسی و نقد آن
این عدم توافق در مورد رابطه بین روسپیگری و استقلال جنسی، به عدم
توافقهای اساسی دیگر ازجمله عدم توافق در معنای خود کلمه استقلال جنسی برمیگردد. نویسندگانی
مانند اس.تی.جیمز St. James میگویند اگر عمل سکس موجب کسب سود برای شخص شود میتواند به عنوان
عملی مستقلانه تعریف شود. بر اساس این تعریف انتخاب عمل جنسی بر اساس میل به
دریافت منفعت اقتصادی میتواند بیانی برای استقلال سکسی باشد. در مقابل٬
نویسندگانی مانند الیزابت اندرسون معتقدند زمانی که روسپی وارد قراردادی میشود تا
بر اساس آن میل و خواهش دیگری را در ازای به دست آوردن کالا یا سود غیر جنسی بر
آورده کند، خود به خود عامل استقلال جنسی وی نقض میشود. استقلال جنسی تنها زمانی
میتواند وجود داشته باشد که میل و خواهش خود شخص در آن رابطه نقش اصلی را ایفا
کند. بر اساس این دیدگاه اگر شخصِ تن فروش آگاهانه وارد عملی جنسی شود که نه بر
پایه تمایلات واقعی و خودبیانگری او بلکه با هدف به دست آوردن نفع اقتصادی باشد، در
اینجا استقلال بیمعنی خواهد بود.
سئوال اینجاست که آیا فمینیستها مجبور به صحه گذاشتن به چنین
تعریف باریکی از استقلال جنسی هستند؟ پاسخ کسانی مانند الیزابت اندرسون، آری است٬
بر اساس این استدلال که با اجازه دادن به مردان برای برآوردن و راضی کردن نیازهای
جنسی خود در معاملات جنسی و در بازار سکس٬ خواست٬ نیاز و تمایل بسیاری از زنان که
خواهان رابطه دراز مدت با مردها هستند دچار لطمه میشود. او
معتقد است که مخالفت با فروش سکس زنان را به صورت کلی و از جنبههای دیگر نیز باید
در نظر گرفت، ازجمله محافظت از روابط جنسی بین زن و مرد در مقابل ایدهآلی که در
بازار سکسی وجود دارد. آندرسون
ابراز نگرانی میکند که هر گونه اقدامی برای قانونی کردن کالا بودن سکس زنان، باعث
مسلط شدن رفتار جنسی مردها بر زنان و تقویت تسلط آنان بر زنان می شود که کنش میتواند
به رابطههای شخصیشان هم گسترش پیدا کند. به عبارتی قانونی کردن تنفروشی تهدیدی
است برای زنانی که خواهان رابطه درازمدت با مردها هستند.
اکنون اما این سوال پیش می آید که آیا اساسن چنین نگرانیای میتواند
شامل نقدهای فمینیسیتی باشد یا خیر؟ سئوال دیگر این که اساسن چرا فمینیستها باید
نگران رابطههای ایده آل هتروسکسوالی تک همسری باشند و بخواهند آن را حفظ و حمایت
کنند؟ از طرفی دیگر اسکات آندرسون Scott Anderson انتقاد فمینیستی رادیکالتری را در نقد استقلال جنسی در تن فروشی
ارائه میدهد. او میگوید از آنجا که سکس نقش محوری و اساسی در زندگی بسیاری از
بزرگسالان دارد، ما ترجیح میدهیم انتخابهای جنسیمان در فضا یا حوزه خصوصی انجام
شود که از هر گونه فشار یا تأثیرات اقتصادی و نظم عمومی که ویژگی معاملات اقتصادی
است به دور باشد. نگهداشتن رابطه جنسی به صورت خصوصی آن را از قانونها، محدودیتها
و روابط اقتصادی در دنیای تجارت آزاد میکند.
او بر خلاف الیزابت آندرسون ادعا میکند که به صورت هنجار در آمدن
سکس تجاری، جانشینی برای آن اولویتها و تقدمها نیست، بلکه به شیوهای گسترده
معنای کارگر جنسی را برای بسیاری از مردم مبهم میکند. محدود کردن قانونی انتخابهای
سکسی به حوزههای خصوصی باعث میشود که احتمال تن فروشی زنانی که از نظر اقتصادی
در وضعیت نامناسبی هستند کاهش پیدا کند. تاکید سکات آندرسونبر این است که ممنوعیت
قانونی تن فروشی میتواند زنان تنگدست را از تنفروشی به عنوان راهی برای تأمین
اقتصادی دور نگهدارد. در این صورت آنها استقلال سکسیشان را فدای استقلال مادی
نمیکنند.
اینگونه استدلالهای فمینینستی هم قابل نقد است. محدود کردن معامله
جنسی به فضای خصوصی الزامن فشار را بر زنان تنگدست کم نمیکند، بلکه تنها دسترسی
آنها را به آن فضا محدود میکند. همچنین کسی مانند آندرسون توضیح نمیدهد که چرا
باید فمینیستها نگران دفاع از حق خودبیانگری جنسی زنان تهیدست باشند در حالی که
همان زنان به صورت گستردهتر وادار به فروش ارزشهای دیگر و نیازها و حقوق اساسی
خود در کارهای دیگر هستند.
در اجتماعی که زنان کارگر معمولن در فشارند که اولویتهای حیاتی و
واجب خود را نادیده بگیرند، نگرانی مخصوص بعضی از فمینیستها برای حفظ حق
خودبیانگری جنسی نمیتواند زیاد مورد توجه قرار بگیرد یا جدی قلمداد شود.
از طرف دیگر، نه فقط زنان که بسیاری از انسانها صرف نظر از جنسیتشان
به خاطر به دست آوردن مزیتهای اقتصادی از بسیاری از نیازهای اولیه خود چشمپوشی
میکنند. از نظر تاریخی نیز رفتار جنسی زنان (برعکس نیازها و خواهشهای جنسی
مردان)، گاه منعکس کننده نیازها و خواهشهای دیگری غیر از نیازهای جنسی بوده است.
بنابراین اگرچه در بسیاری از کارها نیروی بدنی یا خدماتی زن و مرد همزمان استثمار
میشود، اما زنها به دلایل تاریخی، بیشتر در معرض تبعیض و فشار برای بیگانه شدن
یا خودبیانگری جنسیشان هستند. از این دید تن فروشی استثنا یا تنها مورد در به خطر
انداختن حق خودبیانگری جنسی زنان نیست، بلکه تنها شکلی مشخص و آشکار از سیستم
تبعیض آمیز معامله جنسی است.
هر چند زنان تن فروش میتوانند با انتخاب فروش سکس به استقلال مادی
دست بیابند، اما فمینیستها نمیتوانند قبول کنند که زنان با چنین انتخابی میتوانند
همزمان استقلال جنسی نیز داشته باشند. چرا که زنان در چنین رابطههایی در موقعیت
فرودست قرار دارند. بسیاری
از فمینیستها شکل و شیوه رایج تنفروشی را زیر سئوال میبرند. آنهاچنین استدلال
میکنند که از آنجا که شیوه عملی و رایج تن فروشی به صورتی است که زنان خدمات سکسی
به مردان میدهند و نه برعکس، این شیوه باعث میشود آنچه مردان از زنان و جنسیت آنها
در نظر دارند و نیز تصور و درک زنان از خود و عملشان باعث تقویت کلیشهها و تبعیضهای
جنسی بر ضد زنان شود. از این رو این دسته از فمینیستها مخالف این گونه خودبیگانگی
از حقوق خودبیانگری جنسی هستند. حتی اگر انتخاب زنانی که به این کار مشغولند نتیجه
شرایط اجباری نباشد بازهم از دید بسیاری از فمینیستها فروش سکس از آنجا که تبعیض
و شرایط نامطلوب را برای زنان اصلاح نمیکند قابل نقد است.
نقش فرودستی و خدماتی زن در این نوع رایج از تنفروشی به زنان ضربه
میزند. ساختار اجتماعی که زن را در خدمت سکسی مرد قرار میدهد باید زیر سئوال
برود و بر این اساس تنفروشی میتواند از نظر اخلاقی به شدت زیر سئوال برود، اما
سئوال این است که اگر ساختار اجتماعی و نگاه به تن فروشی به صورت امروزی نگاهی
فرودستانه نیست، آیا هنوز میتوان تنفروشی را نقد کرد؟ جواب اکثر فمینیستها این
است که اساسن قرارداد سکسی بین روسپی و مشتری حتا اگر تنفروشی به عنوان کاری ننگ
و فرودست هم نگریسته نشود باز آزادی و استقلال جنسی این حرفه را از بین میبرد.
این قرارداد اکثراً بر اساس میل فروشنده تنظیم میشود و اساسن عرضهها بر اساس
تقاضاها تنظیم میشوند درست مانند هر معامله اقتصادی دیگر.
سوم اردی بهشت ۱۳۹۳ http://www.radiozamaneh.com/139802
این مقاله از کتاب زیر ترجمه شده است.
Prostitution، Sexual Autonomy and Sex Discrimination / Jeffrey
Gauthier