هشتم مارس، روز جهانی زن بود. عدهای از فعالان زن ایرانی و عرب اعتراض برهنهای را در خارج موزه لوور پاریس ترتیب دادند.
از یک سو فریادهایی اعتراضی برخاست که این کار را بیش از حد رادیکال فرض کرده بودند. در میان فریادها هم آواز مدافعان سنت به گوش می رسید، هم محافظه کارانی که چنین کاری را مخالفِ فرهنگ هشتم مارس، روز جهانی زن ایرانی و عرب میدانستند، هم کسانی که آن را خوارشماری زن میپنداشتند، هم آنانی که با ریشخند تذکر میدادند اگر برهنگی یعنی آزادی، حیوانها از همه آزادترند، و هم افرادی که خیلی ساده آن را تندروی بیش از حد تلقی میکردند. در همین آغاز، باید تصریح کرد که نوشته پیشرو با این دست فریادهای بیمعنا کاری ندارد و آنها را سمپتومی از مناسبات مردسالارانه قدرت و دانش تلقی میکند؛ سمپتومی از انواع سلسلهمراتب مبتنی بر جنسیت که نه تنها در ساختار قدرت برساخته دولتی، که در سازماندهی بهاصطلاح تشکلهای اپوزوسیون و نیز در لایههای سوبژکتیویته جمعی تودهای برساخته این مناسبات قدرت وجود دارند.
با این حال، برخلاف ادعاهای یکی از قعالان زن درگیر در این تجمع، هر نقد و اعتراضی نسبت به این کنش ربطی به سنت یا به اصطلاح بورژوازی یا حمایت از تبعیض سرمایه دارانه زن ندارد. برعکس، فریادی قدرتمند وجود دارد که نه تنها این کنش را بیش از حد رادیکال نمی داند، بلکه آن را به حد کافی رادیکال نمی شناسد و حتا از برخی جنبه ها چنین کنشی را روی دیگر سکه ای می داند که اعتراض برهنه این زنان خواهان نقد ان بوده است.
بدین ترتیب در ادامه این نوشته نشان خواهیم داد که چرا تجمع برهنه پاریس در بهترین حالت به شدت مسئلهزا و چالشپذیر است. برای این کار، فرم کنش اعتراضی پرفورماتیو[1] را، یعنی کنشی اعتراضی را که با بدنها سر و کار دارد و از خلال آنها به بیان دست میزند، بهطور خلاصه در بستر تاریخیاش قرار میدهیم تا پس از آن اصلن بتوانیم راه نزدیکشدن به امور مسئلهزای اعتراض برهنه پاریس را بیابیم.
چرخش پرفورماتیو در سیاست رادیکال
نظریهپردازان بسیاری در دهههای اخیر خصیصههای پرفورماتیو را
بخشی اساسی در فرمهای جدید مبارزه و مقاومت دانستهاند. این خصیصههای پرفورماتیو
در سیاستِ بدن بهشکل کارناوال (مثلن در مبارزات جنبش جهانیسازی بدیل و شبکه
فعالان کارناوال علیه کاپیتال)، اشغال فضای عمومی و زندگی جمعی در چادرـشهرها[2] و
کمپها (مثلن در التحریر، اشغال والاستریت و غیره) و استفاده از موسیقی، رقص،
نشانههای تیاتری و غیره و از آن مهمتر، در شیوههای غیرسلسلهمراتبی سازماندهیشان
ــ به جای سودای کار حزبی و تشکلهای سنتی چپ ــ مفهومپردازی شدهاند.
تاریخ یک پرفورمانس
در ادامه این پرفورمنسها درباره بدن زن و رهاسازی آن، والی
اکسپورت، فمینیست رادیکال و یکی از معروفترین هنرمندان اجرا در سرآغاز این جریان
هنری، پرفورمنس پرآوازه خود با نام شلوارِ عمل: هراسِ تناسلی را اجرا کرد. این
پرفورمنس بهطور خاص استتیکی را معرفی میکند که در اعتراض عریان پاریس نیز بهشکلی
دیگر با آن مواجه شدهایم. والی اکسپورت شلواری به پا کرد که قسمت پوشاننده آلت
تناسلیاش را از آن بریده بود. با آن شلوار به یک سالن سینمای هنری وارد شد، در
میان تماشاگران نشسته راه رفت بهگونهای که صورت تماشاگران همسطح با محل آلت
تناسلی او بود، و در عکسی که بعدها برای مستندسازی پرفورمنس خود گرفت، یک مسلسل در
دستهایش نگاه داشت.
سالها بعد در ۲۰۰۶، مارینا آبراموویچ ــ یکی از
پیشگامان جنبشِ هنر پرفورمنس ــ تصمیم به اجرای دوباره شش پرفورمنس دهه شصت و
هفتاد میلادی گرفت و قطعه اکسپورت نیز یکی از آنها بود. اما اینبار آبراموویچ
بعد از چهار دهه مبارزه زنان صحنه امن موزه هنرهای مدرن نیویورک (موما) را
برگزید، مسلسلی در دست گرفت، شلواری با همان پارگی در قسمت آلت تناسلی بر تن کرد،
و صرفن چندین ساعت در موما ایستاد و ژست گرفت. پرفورمنسی که در اصل نقدِ نهاد هنری
بود، در حصار دیوارهای یکی از اصلیترین نمایندههای نهاد هنر برگزار شد، هیچ
پیوندی با هیچ جنبشی در بیرون خویش نیافت، و خلاصه تمام دلالتهای سیاسیاش را از
کف داد. اشتباه آبراموویچ و نیز ستایشگران این کار او اینجا بود: آنها بدنِ
برهنه زن را پیشاپیش و بیواسطه دارای دلالتهای سیاسی میدانستند. اما در
کاپیتالیسم متاخر، وقتی روی بیلبوردها، داخل سریالها، داخل بازیهای کامپیوتری، و
در اکثریت فیلمها بدن زن به نمایش در میآید، در دورانی که بدنِ زن پیشاپیش به
نفعِ سرمایه مصادره شده است، باید ابتدا آن را از خلال نوعی میانجی ــ و نه بیواسطه
ــ پس گرفت و سپس آن را به سلاحی علیهِ سرمایه بدل ساخت. بدنِ برهنه تنها در بستری
خاص و با به چالشکشیدن مناسباتی خاص به سلاح بدل میشود. اینجاست که اصلِ نقد
مبارزهجویانه راهگشا میشود: مسئله این نیست که چه میگویی، مسئله بر سرِ چیستی
نیست؛ مسئله این است که چهچیزی را چهطور میگویی، که این فرمِ گفتن چهطور کار
میکند، و با چه چیزی اتصال برقرار میکند.
سیاست ورزی سنتی و پیشا پرفورماتیو
حالا میتوانیم به اعتراض برهنه پاریس بازگردیم. اعتراض در چه
مکانی صورت میگیرد؟ یک مکانِ عمومی در پاریس، سال ۲۰۱۴، بیرون موزه لوور. چه عناصر فرمالی در این اعتراض برهنه وجود
دارند؟ یکم، پرچم ایران که روی کمر یک اجراگر آویزان است و الله میانه آن، درست
روبروی آلت تناسلی، بریده شده است (شبیه به شلوار والی اکسپورت). دوم، شعارها در
حمایت از سکولاریسم، علیه اسلام، علیه حکومتهای اسلامی عربی و ایران. سوم، روی
بدنها به زبانهای ایرانی، عربی و انگلیسی شعارنویسی شده است.
در دهه سی، ژرژ باتای، راجر کایلوئیس،
آندره ماسون، پیر کلوسوفسکی و چند متفکر فرانسوی دیگر گروهی مخفی به نام اسفال
برای مبارزه با فاشیسم به راه انداختند. در نخستین شماره نشریه آنها طرح جلدی
از آندره ماسون به چاپ رسید که در آن فیگور بیسری شبیه مرد ویتروین داوینچی با
دستهای باز تصویر شده بود. این مرد بیسر در یک دست آتش داشت و در دست دیگر خنجر،
و جمجمهاش جای آلت تناسلیاش قرار گرفته بود. قرارگرفتن جمجمه به جای آلت تناسلی
نوعی اَبژهسازی[5] عقلباوری سوژه سنتی اندیشه غرب بود
و مبارزه با سلسله مراتب اندامهای بدن که مغز و به تبع آن عقل را در والاترین
جایگاه میگذاشت و آلت تناسلی را مکانِ شرم و پستی.
آیا قراردادن آلت تناسلی به جای آرم الله در پرچم جمهوری اسلامی
چنین کارکردی دارد؟
آیا میخواهد سلسلهمراتب حکمرانی بر بدن زن و تولیدِ شرم و
محرمیت نسبت به آلت زنانه را به چالش بکشد؟
تن دادن به منطق نمایش
احتمالن چنین اعتراضی تحت تاثیر فعالیتهای گروه فمن یا دستکم در
ادامه سنت چنین اعتراضاتی بوده است. گروه فمن همان تمهید سرمایهدارانه استفاده
از جذابیت بدن زنانه را اختیار میکند و این استراتژی تبلیغاتی را برای انتشارِ
محتوای بهاصطلاح رادیکال ایدههای خود به کار میبندد. به همین خاطر، بدن برهنه
زن نه تنها در مقام نقطهای برای پروبلماتیککردن زیستسیاستِ خود بدن زنانه در
سرمایهداری به کار نمیرود، بلکه با عرضه غیرانتقادی و تبلیغاتی دست به کار
بازتولید همان مناسبات است و بدن زن را صرفاً در مقام بومی برای نوشتن شعار به کار
میبندد. تو گویی بدن زن شیای همچون کاغذ و مقوا است اما جذابتر از آن؛ چیزی که
چشمها را به خود جذب میکند. بنابراین اعتراض برهنه از سنخ فمن صرفاً کنشی نمایشی
و تماشایی است که ابدن از منطق جامعه نمایش، یا ماشین بیان کاپیتالیسم ــ
تبلیغات، رسانههای گروهی، . . فراتر نمیرود. به قول دیوید گرائابر، برای مبارزه
با کاپیتالیسم کافی نیست تا تنها از ابزارهایی که خود در اختیارمان قرار داده،
استفاده کنیم. همین اتفاق دقیقن در نمایشِ اعتراضی برهنه در پاریس نیز رخ داده
است: منطقی یکسان و نتیجهای یکسان.
دیگر سئوالات
با توجه به همه چیزهایی که گفته شد، چند چیز را تصحیح میکنیم:
اتفاق اعتراضی در پاریس نه کنشورزی سیاسیِ پرفورماتیو بود و نه نوعی پرفورمنس که
نسبتهای بدیل زودگذر یا دستکم تخیلی بدیل برای تصور این نسبتهای بدیل ایجاد
کند. این اعتراض یک نمایش بود با صحنهای که پیشفرض گرفته شده و نه اینکه به شکلی
خودآیین آفریده شود. مجال بیشتری برای پرداختن به بسیاری دیگر از جنبههای
انتقادآمیز این اعتراض نیست. به همین خاطر صرفاً سوالهای دیگری را بدون پرداختن
به آنها مطرح میکنیم.
زیرنویس
ها
[1] پرفورماتیو لفظی است که جی.ال آستین، فیلسوف زبان
بریتانیایی، سال 1955 و برای اشاره به گزارههایی در زبان ابداع کرد که نمیتوان
آنها را با معیار صادق و کاذب داوری کرد؛ گزارههایی که کنش را درونماندگارِ خویش
دارند و بیانِ آنها شکلدهندهٔ کنش و بنابراین تغییردهندهٔ واقعیت است. برای
مثال، وقتی خطبهٔ عقد خوانده میشود و زن و مرد بله میگویند، واقعیت زندگی آنها
از زن و مرد مجرد به زن و مرد دارای زندگی مشترک تغییر میکند. بعدتر امر
پرفورماتیو در باتلر به تکرار تنانهٔ آیینها و رسوم اجتماعی تسری یافت که بر اساس
آنها هویتِ اجتماعیـجنسی افراد شکل میگیرد. بدین ترتیب، زنبودن یا مردبودن نه
امری ذاتی که هویتی عارضی و اجتماعی و برساختههای پرفورمنسهای روزمرهٔ انسانها
در زندگی است که نسبتهای اجتماعی آنها را تبیین و محدود میکنند. پرفورماتیو را
تاکنون اجرایی نیز ترجمه کردهاند، اما در این مقاله از همان لفظ پرفورماتیو
استفاده میکنیم.
[2] Tent
City: در جنبشهای اشغال التحریر، والاستریت،
یونان و اسپانیا همواره مجموعهای از چادرها کنار یکدیگر در محل اشغالشده به وجود
میآمدند، خودشان را همراه با تلاش برای جلوگیری از سلسلهمراتبیشدن سازمان میدهند،
و به چادرـشهرها معروف هستند.
[3] Space
of appearance
[4] و
البته نباید از یاد برد که عمومی (public) به شکلی از مالکیت
ارجاع دارد که اگرچه خصوصی نیست، اما مالکیتِ دولتی است، توسط دولت اداره و تنظیم
میشود، و پیشاپیش مکانِ مشترک (common) نیست. مطایبهٔ ماجرا
آنجا ست که دست کم یکی از فعالان درگیر ــ که دست برقضا وظیفهٔ بازنمایی آن در
رسانه را نیز برعهده گرفته ــ این کنش را کمونیستی میخواند. کمونیسم (communism) آشکارا از همین لغت مشترک مشتق میشود و باید تاکید کرد برخلاف
ایدههای حزبیِ این فعال از کمونیسم، کنش یادشده هیچ تلاشی در راستای ساختنِ امر
مشترک نه در مکانِ اجرا و نه در سویههای دیگر انجام نمیدهد. در ادامه توضیحات
بیشتر هم خواهد آمد.
[5] Abjection:
ابژهسازی، یا پستکردن اصطلاحی است که کریستوا برای اشاره به امور
پستای به کار میگیرد که نظامهای هویتی مرسوم را به چالش میکشد. ابژهسازی برای
کریستوا دلالتهای سیاسی کاملن مشخص دارد که نمیتوان اینجا به بحث گذاشت.
امین درودگر
http://www.radiozamaneh.com/131387
امین درودگر
http://www.radiozamaneh.com/131387