یک پزشک برای هر 1000 نفر
یک وکیــل برای هر 2300 نفر
یک آخـونـد برای هر 150 نفر
(البته بر اساس محاسبه دیگری، نرخ یک آخوند برای هر 50 نفر بدست می آید.)
آماری از نسبت روحانیون به واحد جمعيت
هيچ آمار دقيقی از تعداد روحانيون کشور وجود ندارد. همچنين نمی دانيم چه تعداد از روحانيون به امور مربوط به روحانيون مشغول هستند و کار چه تعدادی اصولا ربطی به لباس و عنوان آنها ندارد (مثل روحانيونی که در وزارت اطلاعات مشغول به کار هستند). بر اساس برخی تخمينها حدود ۱۳۰ هزار طلبه (رسول ابراهيميان، معاون شهرستانهای مرکز مديريت حوزههای علميه خواهران کشور، ايرنا، ۲۲ تير ۱۳۹۰) و حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار روحانی در ايران وجود دارد و اين يعنی يک روحانی به ازای هر ۲۳۰ تا ۱۷۶ نفر جمعيت. آن دسته از اقوالی که تعداد روحانيون کشور را ۴۳ هزار نفر معرفی می کنند (همانجا) متوجه نيستند که نمی شود در ايران ۱۳۰ هزار طلبه وجود داشته باشد و ۴۳ هزار روحانی. تعداد دانشجويان هيچ رشتهای در عالم نمی تواند از تعداد فارغ التحصيلان آن در همهی سالهای گذشته بيشتر باشد.
البته ممکن است در آمارهايی که از سوی دستگاههای دولتی در باب تعداد روحانيون عرضه می شود روحانيون شاغل در دستگاههای دولتی (مثل حدود ۲۰ هزار در آموزش و پرورش، وزير اين وزارت خانه، فارس ۱۵ شهريور ۱۳۹۱) در نظر گرفته نشود. احتمالا بر همين اساس می گويند تعداد روحانيون کشور (منظور روحانيون غير شاغل است) کمتر از مساجد (حدود ۷۰ هزار) است. همچنين ممکن است در آمار کمبود روحانيون فقط تعداد مبلغان و پيشنمازها ملاحظه شده باشد. مشاغل دولتی با توجه به امکانات بی حسابی که برای مديران دارد (و روحانيون نيز عمدتا در مشاغل مديريتی جای می گيرند) آن قدر برای روحانيون جذابيت دارند که اکثر آنها حاضر نيستند به فعاليتهای سنتی روحانيون در مساجد مشغول شوند.
اگر کودکان و نوجوانان را از جمعيت کشور بيرون بگذاريم (چون نمی توانند به طور روتين از خدمات روحانيون استفاده کنند و شرعا انتظاری نيز از آنها نمی رود) به نرخ يک روحانی برای هر ۱۲۰ تا ۱۶۰ نفر جمعيت بدون توجه به باور، سن، جنسيت و محل زندگی آنها می رسيم.
با توجه به اين که درصدی از جمعيت کشور بيدين هستند يا اگر ديندارند دين خود را از روحانيون نمی گيرند، درصدی از روحانيون فاصله می گيرند، درصدی با روحانيون مشکلی ندارند اما به خدمات آنها نيز نيازی نمی بينند يا به علت اشتغال در دو يا سه شغل فرصت حضور در مساجد را ندارند به رقم ۴۰ تا ۵۰ (با خوش بينی زياد به رابطهی روحانيون و باورمندان) می رسيم. آيا برای کاهش ارقام ۴۰ تا ۵۰ نفر به ازای هر روحانی عقلانی است که هزينههای آموزش و پرداخت حقوق روحانيون بيشتری توسط مردم (امروز عمدتا دولت) تحمل شود؟
رقم فوق را مقايسه کنيد با تعداد پزشک يا وکيل در جامعهی ايران که پيشهی آنها از حيث ارتباط رو در رو شباهت زيادی با پيشهی روحانی دارد (ارتباط رو در رو) و مشاغل آنها برای افراد و جامعه بسيار حياتی تر است. بنا به گزارش رئيس سازمان نظام پزشکی حدود۸۰ هزار پزشک در ايران وجود دارد (سلامت نيوز، ۵ شهريور ۱۳۹۲) يعنی حدود يک پزشک به ازای هر هزار نفر جمعيت. تعداد وکلای کشور حدود ۳۳ هزار نفر است (رييس مرکز امور مشاوران حقوقی و وکلا و کارشناسان قوه قضاييه، خبر آنلاين، ۲۸ ارديبهشت۱۳۹۰) يعنی يک وکيل به ازای ۲۳۰۰ نفر. همهی آحاد جمعيت به پزشک نياز دارند. همچنين افراد ۱۳ و ۱۵ سال به بالا (بر حسب جنسيت) به وکيل نياز دارند. آيا با در نظر گرفتن اين دو رقم و مقايسه با تعداد روحانيون بر حسب واحد جمعيت باز هم می توان ادعا کرد که کمبود روحانی در کشور وجود دارد؟
نقل از مقاله "افسانه کمبود روحانی شیعه در ایران" نوشته مجید محمدی