مصطفی تاجزاده
یکم
پس از انتخاب مجدد به ریاست جمهوری در
سال ۱۳۶۵،
تصمیم علی خامنهای برای تغییر نخست وزیر وقت، مهندس موسوی، با مخالفتهای زیادی
از جمله اکثریت نمایندگان مجلس دوم و نیز رهبر انقلاب مواجه شد. بنیانگذار جمهوری
اسلامی در جواب نامه 135 نماینده در مهرماه 1364 چنین نوشت. "به آقایانی که
نظر خواستهاند، از آن جمله حجةالاسلام مهدوی و بعضی آقایان دیگر عرض کردم آقای
مهندس موسوی را شخصی متدین و متعهد و در وضع پیچیده کشور دولت ایشان را موفق میدانم
و در حال حاضر تغییر آن را صلاح نمیدانم. ولی حق انتخاب با رئیس جمهور و مجلس
شورای اسلامی است." آیةالله منتظری نیز در روز رأیگیری به مجلس پیام داد که
تعداد آرای موافق نمایندگان به خاطر امام کم نباشد. رئیس مجلس هم از نمایندگان
خواست که با قلّت آرای خود باعث خوشحالی دشمنان از عدم نفوذ امام در مجلس نشوند.
با وجود، 73 نماینده رای مخالف و 26 نفر رای ممتنع دادند که به 99 نفر (26+73)
معروف شدند. آرای موافق نیز 162 عدد بود. خامنهای دو روز پیش از معرفی رسمی آقای
موسوی به مجلس، در مراسم تنفیذ ریاست جمهوری و در حضور رهبر فقید انقلاب سخنانی
ایراد کرد که به نوشته هاشمی در کتاب خاطراتش "امام از اظهارات آقای خامنهای
ناراحت شدهاند و آن را معلول شیطنت اطرافیان میدانند.
حدود یک سال بعد خامنهای در دیدار با اعضای
حزب جمهوری اسلامی به مناسبت سالگرد تشکیل حزب، ماجرای مذکور را چنین تعریف میکند.
"در انتخاب آقای موسوی به امام عرض
کردم که ایشان را برای نخست وزیری شایسته نمیدانم. اگر چه ایشان فردی است مسلمان
و متدین و . . من در هر کجا باشم از ایشان به عنوان دستیار استفاده خواهم کرد؛ اما
برای نخست وزیری ایشان را صلاح نمیدانم. امام فرمودند که شما هرطور میل دارید عمل
کنید و این حق شماست و واقعن این حق من بود. البته حق شخصی نبود، که اگر حق
شخصی بود من از آن میگذشتم بلکه حق ریاست جمهوری بود و تکلیفی بود بر دوش من که
نمیتوانستم نسبت به آن بی تفاوت باشم. رفتند خدمت امام و گفتند اگر ایشان کنار
رود جنگ لطمه میخورد و چون جنگ برای امام بسیار اهمیت دارد، لذا ایشان آن طور نظر
دادند در حالی که جنگ هم لطمه نمیخورد."
خامنهای در
دفاع از اقدام نمایندگانی که به مهندس موسوی رأی منفی دادند، چنین میگوید.
"چندی پیش من به یکی از آن ها که 99 نفر را دائم زیر سوال میبرد، گفتم اگر ساکت ننشینی خواهم گفت که این ها 99 نفر
نیستند و با من 100 نفر هستیم.اینها (جناح خط امام) آن قدر انحصارطلب هستند
که جز خودشان هیچ کس را حاضر نیستند بپذیرند." خامنهای در خاتمه خطاب به
اعضای حزب جمهوری اسلامی چنین میگوید. "شما باید دقت کنید، به خصوص در مجلس
آینده (مجلس سوم)، که این ها از همین حالا نقشه دارند که نگذارند غیر از خط خودشان
کسی به مجلس راه یابد، شما در هر کجا که هستید نیروهای مؤمن و مخلص را شناسایی
کنید و برای مجلس آینده درنظر داشته باشید و ضمنن با این گروه غوغاگر و فتنهگر
مقابله کنید چرا که اینها غالبن در سخنرانیها و منابر توطئه میکنند." نقل
از ویژه نامه تاریخی تحلیلی روزنامه ایران، بهار 1392ص44
سیدمحمدخامنهای، برادر بزرگتر که در
آن زمان نماینده مجلس دوم بود، در همین زمینه چنین میگوید. "پس از انتخابات
مجدد رئیس جمهور این موضوع مسلم بود که نه رئیس جمهور مایل به انتخاب مجدد موسوی
برای نخست وزیری است و نه قشر اصلی مجلس (منظور وی جناح راست است که در آن زمان در
اقلیت قرار داشت) و نه اکثریت ملت و قرائن نشان میداد که امام هم با وی موافقت
ندارند. بنابراین دورنمای سیاست هم نشان نمیداد که شخص مذکور مجددن از طرف رئیس
جمهور معرفی شود و مجلس به آن رای دهد. از این رو همه عوامل طرفدار سیاست مخرب وی
به کار افتادند که میرحسین دوباره به قدرت برسد. چون از انصراف مجلس و رئیس جمهور
مأیوس بودند به امام خمینی رو آوردند و همه عناصر مؤثر در توطئه به کار افتادند و
با حضور مکرر نزد امام و مدح موسوی چنین وانمود کردند که جوانان جبهه جنگ با صدام
طرفدار موسوی هستند و انتخاب نشدن وی صدمه محسوسی به جبهه خواهد زد . . این همان
نقطه حساس بود که امام نسبت به آن فوق العاده حساسیت داشتند و اطرافیان هم این را
به خوبی میدانستند. درست همان وضعی که بعد درباره جام زهردادن به امام تکرار شد و
یکی دو نفر مؤثر در جنگ چنین به عرض امام رسانده بودند که جبهه امکان دفاع بیشتر
ندارد و امام ناگزیر به سختی و تلخی برای حفظ نظام و جان جوانان جام زهر را
نوشیدند و با متارکه جنگ موافقت کردند. ولی بعد که خلاف گفته امنای خائن برایشان
ثابت شد جبران آن ممکن نبود و امام نتوانست حکم خود را پس بگیرد." گفتگو با
همشهری ماه. شماره 72. ص 53. به نقل از ویژه نامه ایران. ص 43
اظهارات سیدمحمد خامنهای که
کاملن شبیه تحلیل های وهنآمیز سردار مشفق و ستاد مهندسی انتخابات
درباره رهبر فقید انقلاب است، در مجموع از ایشان انسانی ساده لوح، دهن بین، فاقد
دوراندیشی و اسیر دست اطرافیان ترسیم می کند. در این تصویر امام رهبری است که
مرتکب خطاهای استراتژیک می شود و زمانی به اشتباه خود پی می برد که کارازکار گذشته
است و نمی تواند از تصمیم های غلط خود برگردد! روشن است که در مقابل، رهبر کنونی
جمهوری اسلامی قرار دارد که فاقد ضعف های فوق است و چون در دهه اول انقلاب دستش
بسته بود، غوغاگران و فتنه گران توانستند حرف اول را بزنند.
دوم
طی سال های 1365 تا 1367 جناح راست بسیار
کوشید تا اکثریت کرسی های مجلس سوم در اختیار خط امامی ها قرار نگیرد. اما رهبر
فقید انقلاب برخلاف انتظار همگان و سیره خویش، یکی دوماه قبل از برپایی انتخابات
از تشکیل مجمع روحانیون مبارز و جدایی آنان از جامعه روحانیت مبارز تهران قاطعانه
حمایت کرد. همین مسئله موجب پیروزی بزرگ جناح چپ در انتخابات شد و جناح راست که
مورد تأیید رئیس جمهور وقت بود، شکست سنگین دیگری خورد. دوره چهارساله مجلس سوم با
پایان جنگ، درگذشت بنیان گذار جمهوری اسلامی، انتخاب خامنهای برای رهبری و رئیس
جمهور شدن هاشمی رفسنجانی مقارن شد.
در سال 1370 یکی از اعضای شورای
نگهبان نظر این شورا را درباره چگونگی نظارت خود بر انتخابات را استعلام کرد.
شورای نگهبان نیز طبق تفسیری مناقشه برانگیز، نظارت خود بر انتخابات را استصوابی
خواند که عملا به معنای دخالت بی حدوحصر و غیرپاسخ گو بودن شورا در تمام مراحل
برگزاری تا اعلان نتایج انتخابات بود. این نظارت برای نخستین بار در جریان
انتخابات مجلس چهارم اعمال شد و آثار خود را نشان داد. نزدیک به چهل نماینده مجلس
سوم از جمله همسر شهید رجایی ردصلاحیت شدند. با تفسیر مذکور راه هرگونه اعتراض نیز
از قبل بسته شده بود. سکوت تأیید آمیز رهبر جدید پشتوانه بزرگ شورای نگهبان در
اعمال نظارت مطلقه جناحی و غیرپاسخگو بود.
هنگام برگزاری انتخابات مجلس چهارم خامنهای
شخصن به میدان آمد و به "فتنهگرانی که چوب لای چرخ دولت هاشمی میگذارند"
(جناح خط امام)، شدیدن انتقاد کرد. شعار اصولگراهای کنونی (امروزی) در آن زمان
عبارت بود از "مخالف هاشمی مخالف رهبر است، مخالف رهبری دشمن پیغمبر
است" در این انتخابات جناح چپ با ناکامی بزرگی روبرو شد. در حقیقت ستاره بخت
آنان در فقدان بنیانگذار جمهوری اسلامی رو به افول رفت و در نتیجه پس از انتخابات
تقریبن از تمام مناصب حکومتی حذف شدند. تا آن که با پیروزی آقای خاتمی درحماسه دوم
خرداد 1376 مجددن با نام اصلاح طلبان به قدرت بازگشتند و لبخند شادی و رضایت بر
چهره ملیونها ایرانی نشست.
جناح راست که با شعار اطاعت از خامنهای
حمایت از هاشمی، مجلس چهارم را فتح کرده بود، با رئیس جمهور وقت همان گونه عمل کرد
که بعدن با احمدینژاد رفتار کرد. بدین معنی که در ابتدا با سهیم کردن خود در
پیروزی برای کسب هرچه بیشتر پستها تلاش کرد، اما در انتخابات دوره هشتم ایشان را
تنها گذاشت، زیرا دریافته بود اراده رهبری کنترل وی و محدود کردن قدرت اوست.
بنابراین احساس میکردند دیگر به او نیاز ندارد. آنها در چند سال اخیر نیز او را
از سران فتنه خواندند و در حذف او از ساختار قدرت ازهیچ اقدامی حتی تجمع و فحاشی
اوباش در برابر محل سکونت وی دریغ نکردند.
سوم
رهبری در جریان اعتراض به تخلف و تقلب در
انتخابات در سال 1388 اصلاح طلبان را برای سومین بار فتنه گر خواند. آنان به دستور
ایشان و به اتهام تلاش برای برپایی انقلاب مخملی، که پس از مدتی به کودتای مخملی
تغییر نام یافت، محاکمه و به مجازاتهای سنگین محکوم شدند. این بار برخلاف دو
ماجرای گذشته، هدف تنها حذف آنان از ساختار قدرت رسمی نبود بلکه حذف آنان از جامعه
مدنی در دستور کار نهادهای امنیتی، اطلاعاتی و نظامی و قضایی قرار داشت. به همین
دلیل سه روز قبل از برگزاری انتخابات احکام بازداشت فعالان سیاسی منتقد و اصلاح طلب
و مسئولان ستادهای انتخاباتی نامزدهای ایشان صادر شده بود. از شب قبل از انتخابات
خبرگزاری وابسته به نظامی امنیتیها خبر شکست نامزد اصلاح طلب و اغتشاشهای
خیابانی طی هفته پس از رأی گیری را پیدر پی و ساعت به ساعت مخابره میکرد. براساس
برنامهای از پیش تدارک دیده شده بود سران و فعالان سیاسی اصلاح طلب و منتقد فردای
انتخابات دستگیر و روانه سلول های انفرادی شدند.
از سال 1365 تا 1389، بیست و چهار سال طول
کشیده بود تا خامنهای بتواند رقبای خود را که غوغاگر و فتنهگر میخواندشان، سر
جای خود (در حبس یا حصرخانگی) بنشاند. وی برآن بود که با تک صداشدن حکومت و
جامعه، ایرانیان شاهد استقرار عدالت خواهند بود. آرامش و رفاه و پیشرفت رخ خواهد
نمود. فقر و فساد و تبعیض ریشه کن خواهد شد و دین و اخلاق و معنویت سراسر میهن را
فراخواهد گرفت.
بداقبالی رهبر آن بود که حذف کامل منتقدان و
استقرار حکومت یک دست اصولگرایان، با وجود در آمد افسانهای نفت در طی این سالها،
چنان تجربه تلخی از کشورداری برجای گذاشت که امروز هیچ کس جز خود ایشان حاضر به
دفاع از آن نیست. حتا نامزدهای اصولگرا در انتخابات یازدهم (به جز یکی از
کاندیداها) به شدت از اوضاع تأسفبار اقتصادی کشور و سیاستهای نسنجیدهای که کشور
را درگیر بحرانی خطرناک در عرصه خارجی کرده بود انتقاد کردند. امری که البته برای
خامنهای تلخ و غیر قابل تحمل بود. آن چنان که برخلاف اجماع عمومی اعم از اصولگرا
و اصلاح طلب در باره اسفبار بودن وضعیت کشورطی هشت سال گذشته، یکتنه به میدان
آمدند و انتقادهای کاندیداهای ریاست جمهوری را سیاه نمایی خواندند و از دولتی که
هشت سال پیش خود برسرکار آورده بودند به شدت حمایت کردند. تلختر و باورنکردنیتر
برای رهبری، حملات شدیداللحن علیاکبر ولایتی (نخست وزیر پیشنهادی ایشان به جای
مهندس موسوی در سال 64) علیه استراتژی هسته ای کشور بود. مشاور امور بین الملل
رهبری آن چه را که رهبر طی هشت سال رشته بود و تمام منابر و تریبونها را به تبلیغ
و حمایت آن فرمان داده بود، در هشت دقیقه پنبه کرد! و با وجود این او به دلیل
انتساب به بیت و مواضع گذشته خود توانست تنها پنج درصد آرای واجدین شرایط را به
دست آورد!
در طرف مقابل اما آن که ولی فقیه زمانی او
را شاه سلطان حسین خوانده بود (خاتمی) و آن دیگری که صلاحیتش به تأیید و اشاره ولی
فقیه تأیید نشده بود (هاشمی) با هوشیاری و درک سیاسی تحسینبرانگیزی، تلاش سازمان
یافته باندهای قدرتمند امنیتی، اطلاعاتی و نظامی برای مهندسی انتخابات ریاست
جمهوری یازدهم را بیاثر کردند و مردم با استقبال از ائتلاف خاتمی هاشمی به تنها
کاندیدایی از جمع هفت کاندیدای باقیمانده رأی دادند که سخن از فتنه به میان
نیاورده بود تا صریح وشفاف بگویند فتنه را در سیاستها و رویکردهای خانمانبرانداز
حاکم بر کشور میدانند نه در میان کسانی که نزدیک به سه دهه فتنهگر خوانده میشوند.
پیک نت 27 مرداد 1392
عنوان آیةالله از جلو تمامی اسامی برداشته
شده است!