Translate

Tuesday, June 25, 2013

روحانی هم مرد میدان نیست

نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران و این که گزارش دادند مردم ایران به خیابان ها ریختند و به شادامانی پرداختند، داستان آن زن یهودی و ملای ده را به یاد من می آورد که در اروپای شرقی اتفاق افتاده است.
می گویند که آن زن پیش ملای یهودی رفت و شکایت کرد که مردمانی فقیر هستند که با چهار فرزند خود در یک اطااق کوچک زندگی می کنند و او از این تنگنا به جان آمده و قصد خودکشی دارد.
ملا از آن زن مستأصل می پرسد "آیا سگ هم دارید؟" و زن پاسخ مثبت می دهد.
ملا می گوید "برای آن که احساس تنگنا نکنید، از امشب سگ خود را نیز در اطاق خویش بخوابانید!"
زن به خروش می آید و می گوید "ای ملا، آیا عقل از دست داده ای؟"
ملا می گوید "خواهرم، برو و آن چه را که من می گویم اجرا کن و اطمینان داشته باشد که احساس تنگنا برطرف خواهد شد".
فردای آن روز زن دوباره به سراغ ملا می آید و می گوید "احساس خفقان بسیار شدیدتر شده است".
ملا می پرسد "آیا گربه نیز دارید؟» و زن پاسخ مثبت می دهد و ملا می گوید "از امشب گربه را نیز همراه با سگ و چهار فرزند و شوهر در همان اطاق می خوابانی".
زن دوباره به خشم می آید، ولی دستور ملا را نتوان اجرا نکرد.
فردای آن روز گریه کنان به سراغ ملا می آید که جانم به لب رسیده و اوضاع غیر قابل تحمل شده است.
ملا با خونسردی و بی آن که به گلایه او توجه نشان دهد، می پرسد "خواهر، بز هم دارید؟". زن پاسخ مثبت می دهد. ملا می گوید "از امشب بز را هم در کنار سگ و گربه و چهار فرزند و شوهرت در یک اطاق می خوابانی"!
فردای آن روز زن آشفته خوی نزد ملا می آید و می گوید "عقل سلیم از دست داده ای که چگونه من از تنگی اطاق سخن می گویم و تو هر بار، باری به دوششم می افزائی".
ملا می گوید "حالا از امشب بز را بیرون از اطاق می خوابانید" و فردای آن روز دستور می دهد که از این پس گربه را نیز بیرون از اطاق بخوابانند و پس فردا دستور می دهد که سگ را هم خارج از اطاق جای دهند. از آن پس، بانو می ماند و چهار فرزند و همسرش.
فردای روز زن پیش ملا می آید و لبخند زنان می گوید "ای ملا، اطاق ما اکنون مانند بهشت شده است و چه فضای گسترده ای دارد!"
این حکایت آموزنده یهودی را به یاد آوردم، هنگامی که مردم ایران به خیابان ها آمدند و رقص و پایکوبی کردند که به جای یک آدم عبوس و سختگیر چون سعید جلیلی و یا محمد باقر قالیباف، ملای خوشروئی پیروز شده که قول داده دگرگونی به وجود آورد و بر شکاف ها پل برند!
نامش را ملای "میانه رو" گذاشتند؛ حتا لقب "اصلاح طلب" به او ندادند که بخواهد کژی ها را راست کند و از ستم و سرکوب بکاهد.
زیرا حسن روحانی (دکتر روحائی، فارغ التحصیل دانشگاه گلاسگوی بریتانیا) هرگز ادعای اصلاح طلبی نداشته است.
ولی پس از دوران هشت ساله فاجعه بار احمدی نژاد؛ وقتی روحانی می آید، ظاهرن همانند آن است که بز و گربه و سگ را از آن اطاق تنگ بیرون برده باشند و ظاهراً فضائی برای تنفس به وجود آمده باشد.
خود روحانی گفته است که "توقع زیاد نداشته باشید، زیرا رسیدگی به بسیاری از امور در دست من نیست" و آخوند محمد خاتمی هم اعلامیه داده که مردم باید سطح توقع خود را پائین آورند تا مبادا روحانی زیر فشار قرار گیرد و نتواند همه انتظار ات مردم را برآورده سازد.
در تهران "تئوری توطئه" قوت می گیرد که به موجب آن، خامنه ای از اول نقشه کشیده بود که آخوند روحانی را به روی کار آورد که کپی محمد خاتمی باشد و با ملایمت و مسالمت از میزان خشم مردم بکاهد و رژیم را از فروپاشی نجات دهد، بی آن که توانسته باشد کوچکترین تغییر و تحولی در ساختار مصیبت بار حکومتی ایجاد کند؛ و برای آن که مردم را بکشاند که بروند و رای دهند، یک لولوی سر خرمن به چهره سعید جلیلی وارد میدان کرد.
بزرگترین قولی که روحانی داده آن است که بحران اقتصادی را درمان کند و جلوی سقوط را بگیرد و نگذارد ورشکستگی رژیم روی دهد.
ولی چگونه  می تواند به این وعده خود عمل کند؛ در حالی که نیمی از بحران اقتصادی رژیم ناشی از سوءمدیریت شخص احمدی نژاد است؛ ولی نیم دیگر آن به علت تحریم های فزاینده جهانی است؟
آخوند روحانی قول داده که برای کاهش تحریم ها و حتی ابطال آن ها بکوشد.
پرزیدنت اوباما نیز گفته است تا هنگامی که حکومت ایران در راه تامین خواسته های جامعه بین المللی گام های عملی برندارد، تحریم ها نه قطع خواهد شد و نه کمتر.
و پرسش آن است که آخوند روحانی چه گام های عملی می تواند بردارد؟
کی به او اجازه خواهد داد؟
خامنه ای چگونه با آن موافقت خواهد کرد؟
سپاه پاسداران چگونه با آن کنار خواهد آمد؟
رئیس جمهوری اصولا چه اختیاراتی دارد؟
و پاسخ یک کلمه است: هیچ و هیچ! او یک تدارکاتچی است و نه بیشتر!
وعده دیگر روحانی آن بوده که رژیم از این پس در امور هسته ای با شفافیت عمل کند!
"شفافیت" به معنی آن است که حکومت هیچ نکته ای را در مورد برنامه های اتمی خود از این پس پشت پرده نگاه ندارد!
چگونه ممکن است؟
اکنون ده سال است که به اساسی ترین پرسش های آژانس بین المللی در مورد ماهیت برنامه های اتمی خود و جنبه های نظامی آن پاسخ نگفته اند.
اجازه ورود بازرسان بین المللی به پارچین را نداده اند. چگونه یک شبه راه عوض خواهند کرد و "شفافیت" در پیش خواهند گرفت؟
دوباره می پرسیم:
آیا خامنه ای چنین اجازه ای به روحانی خواهد داد؟
آیا سپاه پاسداران با چنین رفتاری کنار خواهد آمد؟
بی تردید پاسخ منفی است!
پس، "شفافیت"، بی شفافیت!
شفافیت به مفهوم آن است که حکومت ایران پروتوکل الحاقی را امضاء کند و به موجب آن به بازرسان بین المللی اجازه و امکان دهد بدون هیچ گونه اطلاع قبلی، از هر نقطه ایران و در هر زمان که بخواهند، دیدن کنند.
آیا حکومت ایران چنین اجازه ای را خواهد داد؟
آیا پروتوکل الحاقی را که دولت خاتمی امضاء کرد، ولی مجلس به آن پاسخ رد دارد، خواهند پذیرفت؟
آیا خامنه ای اجازه خواهد داد؟
آیا سپاه پاسداران با آن کنار خواهد آمد؟
تصور می کنم که این بار نیز پاسخ کاملا منفی باشد.
بنابراین، اقتصاد ایران درمان نخواهد شد، زیرا تحریم ها لغو نخواهد گردید؛ و تحریم ها لغو نخواهد شد، زیرا حکومت ایران سیاست اتمی خود را تغییر نخواهد داد.
در مورد آزادی های فردی و حقوق انسانی نیز، هر اندازه هم که حسن روحانی حسن نیت داشته باشد، و یا به داشتن حسن نیت تظاهر کند، کاری از دست او بر نمی آید؛ زیرا این موضوعی است که در حیطۀ اختیارات قوۀ قضائیه قرار دارد و رئیس جمهوری در این زمینه هیچ کاره است و اگر بخواهد دخالتی کند، "تداخل قوا" محسوب خواهد گردید، که "حرام اندر حرام" است!
البته انتظار می رود که میرحسین موسوی و مهدی کروبی در ماه های آینده آزادی خود را باز یابند. ولی این را نباید به حساب تلاش های حسن روحانی نوشت؛ زیرا در هر حال خامنه ای می داند که با انجام انتخابات و ادای سوگند رئیس جمهوری جدید و از آسیاب افتادن آب ها، دیگر خطر "فتنه" نیز منتفی شده و ضرورت ندارد آن دو همچنان در حبس خانگی نگاهداری شوند و بهتر است آزادی خود را باز یابند.
اگر چنین شود، آن را به حساب روحانی نباید نوشت؛ زیرا هر کس دیگر هم اگر انتخاب می شد، باز هم احتمال آزادی کروبی و موسوی وجود داشت، زیرا دوران "فتنه" نیز گذشته است.
ولی آیا روزنامه نگاران زندانی ایران آزاد خواهند شد؟
این دست روحانی نیست، بلکه دست آخوند صادق آملی لاریجانی است که در راس قوه قضائیه قرار دارد.
آیا از شمار زندانیان سیاسی کاسته خواهد شد؟
این هم دست قوۀ قضائیه است و نه در حیطۀ اختیارات رئیس جمهوری جدید؛ چرا او وعده های دروغین بدهد؟
حسن روحانی، برخلاف محمد خاتمی در آن زمان، حتا نمی تواند ادعا کند که با رای اکثریت مردم به روی کار آمده، زیرا این بار به گونه ای نتیجه انتخابات را تقلب کردند که روحانی بیشتر از 50 درصد به علاوه یک رای نداشته باشد.
حتا حاضر نشدند سرراست 51 درصد از آراء را متعلق به او اعلام کنند، تا مبادا رویش زیاد شود و گستاخ گردد و برود پیش رهبر و بگوید "من با رای اکثریت قاطع مردم به روی کار آمده ام".
خلاصه:
یک) حسن روحانی با رای مردم ایران به روی کار نیامد، زیرا مردم امکان انتخاب واقعی و آزاد نداشتند و گزینه، بین "بد" و "بدتر" بود.
دو) حسن روحانی نخواهد توانست آزادی های فردی برقرار کند؛ مگر آن که قوه قضائیه بخواهد.
سه) تقریبن همه نمایندگان مجلس به سود ولایتی و جلیلی و علیه روحانی بیانیه صادر کرده بودند؛ آیا اکنون با او همکاری خواهند کرد؟
چهار) اقتصاد ایران درمان نخواهد شد مگر آن که تحریم ها کم تر و یا قطع گردد؛ و تحریم ها قطع نخواهد شد مگر آن که حکومت سیاست اتمی خود را تغییر دهد؛ و سیاست اتمی تغییر نخواهد کرد مگر آن که خامنه ای و پاسداران به آن رضایت دهند.
آیا این انتظارات برآوردنی است؟
ممکن است مردم شاد باشند که جلیلی نیامد، ولی بی تردید آمدن روحانی نیز نمی تواند اسباب خرسندی باشد.
منشه امیر
اورشلیم، شنبه اول تیر ماه 1392، 22 ژوئن 2013
سایت رادیو اسراییل http://radis.org/saturday.php