Translate

Wednesday, June 12, 2013

سرت سلامت، با صدای گرم ابوذر نوریزاد

شعرش را در زندان سرودم. شعری برای دلتنگی های هر از گاهم. که دلم تنگش شده بود. از یادآوری خنجرهایی که به سر و سینه اش می خورد می گداختم. یک جوری می خواستم بگویمش: بفکرش هستم و هرچه آسیب و درد و ناکامی بر ما می بارد، فدای یک وجب خاکش. ایران را می گویم. سرزمینمان ایران

سرت سلامت
ما را اگر سربه تن نمی خواهند،
گو نخواهند
سرت سلامت
و آسیب از تو دور
سر،
آنجا برتن ما گواراست
که تو
بربامِ بودن باشی
پس
هراس از تو دور
فریب از تو دور
دروغ از تو دور
جهل از تو دور
و درمقابل،
فهم با تو
عشق با تو
نور با تو
پاینده و آزاد
ایران ما

محمد نوری زاد
سوم فروردین سال هشتاد و نه
زندان اوین، بند دو الف سپاه