Translate

Tuesday, June 11, 2013

نقدی بر سکوت احمدی نژاد پس از رد صلاحیت مشایی

با نزدیک شدن به روز انتخابات، این سوال همچنان بی پاسخ مانده که چرا محمود احمدی نژاد، نسبت به رد صلاحیت اسفندیار رحیم مشایی واکنشی نشان نداد؟ این سکوت، که برای هواداران رئیس جمهور کاملن غیر منتظره بود، به از هم پاشیدن سریع ستادهای مشایی و بی انگیزگی و حتی وحشت حامیان وی در سرتاسر کشور انجامید که به یک باره در مقابل محافظه کاران رقیب، بی دفاع مانده بودند.
احمدی نژاد ممکن است بعدها در خاطرات خود بنویسد که در روزهای بعد از رد صلاحیت اسفندیار رحیم مشایی در حال رایزنی با رهبر برای حل مشکل بوده است. اما نیاز به توضیح نیست که "رایزنی" در سکوت، قاعدتن آن رفتاری نبود که حامیان دولت، انتظار انجامش را از سوی رئیس دولت داشتند. مسبب اصلی ایجاد چنین انتظاری نیز، شخص محمود احمدی نژاد بود که با ارائه چهره ای جسور از خود از یک سو و تاکید بر حمایت بی حد و مرز از آقای مشایی از سوی دیگر افکار عمومی را متقاعد کرده بود که رد صلاحیت نامزد مورد حمایتش را تحمل نخواهد کرد. این در حالی بود که سابقه رفتار سیاسی رئیس دولت در چهار سال گذشته نیز، اثبات کرده بود که او در مقایسه با روسای جمهور گذشته، به میزانی بی سابقه بر تصمیم های خود پافشاری می کند و در این مسیر، حتی ابایی از رویارویی با نهادهای منسوب به رهبری ندارد.
با وجود چنین سوابقی، سکوت "محض" احمدی نژاد در مقابل رد صلاحیت رحیم مشایی، چنان پدیده سیاسی عجیبی بود که به طرح گمانه زنی های نامتعارف انجامید.
حتا برخی رسانه های داخل ایران، در هفته های اخیر این شایعه را مطرح کردند که در میان حامیان دولت، نوعی باور به وقوع تحولات دارای منشا غیر مادی و عوض شدن ناگهانی بازی به نفع آنها وجود داشته است. گمانه زنی رایج تری نیز در سطح برخی ناظران مسائل ایران مطرح شد که ادعا داشت رحیم مشایی اساسن از ابتدا کاندیدای اصلی مورد نظر محمود احمدی نژاد نبوده است. مطابق این گمانه زنی، تیم دولت دهم از ابتدا سعید جلیلی را برای جایگزینی احمدی نژاد در نظر داشته اما با سرزبان انداختن نام رحیم مشایی، در واقع قصد داشته که انرژی محافظه کاران رقیب را به جهتی غیر واقعی منحرف کند تا در سکوت، امکان زمینه سازی برای پیروزی کاندیدای "واقعی" خود را داشته باشند.
به هر ترتیب، به نظر می رسد تردید در حمایت احمدی نژاد از رحیم مشایی یا "نقشه" قلمداد کردن تمام درگیری های پر هزینه رئیس جمهور در مورد او، تنها در قالب مراحل پیشرفته ای از نظریه توطئه قابل فهم است. نگاهی که بر مبنای آن، شکست هر پروژه سیاسی تنها یک توضیح دارد و آن این که آن پروژه از ابتدا برای شکست خوردن به نفع اهدافی پشت پرده طراحی شده است.
نمی توان از نظر دور داشت که اگر درگیر شدن های مکرر رئیس دولت با سایر محافظه کاران بر سر رحیم مشایی و به ویژه دو نوبت مقاومت او در مقابل رهبری، صورت نمی گرفت، احتمالن روابط احمدی نژاد با حامیان سابقش تا این حد تیره نمی شد که آینده سیاسی تیم دولت دهم، در معرض تردید کلی قرار بگیرد. با توجه به چنین واقعیاتی، شاید بهتر باشد برای توضیح عقب نشینی غیرمنتظره دولت دهم در موضوع مشایی، به جای توضیحات مبتنی بر ماوراء الطبیعه یا نظریه توطئه، به سراغ عوامل ساده تری رفت. مثلن، همان عاملی که نه تنها در پی این رد صلاحیت، که در چند بزنگاه مهم دیگر نیز، به عقب نشینی های خبرساز احمدی نژاد در مقابل رهبری انجامیده است: داشتن محاسبه غیرواقعی از "قدرت حقیقی" خامنه ای.
احمدی نژاد، هم در جریان مقاومت ۶ روزه تابستان ۱۳۸۸ در مقابل حکم خامنه ای علیه معاون اولی رحیم مشایی و هم در جریان مقاومت ۱۱ روزه بهار ۱۳۹۰ در مقابل حکم رهبر برای ابقای وزیر اطلاعات (بحرانی که ریشه آن، برکناری حیدر مصلحی به دنبال مخالفت رئیس جمهور با عزل یکی از متحدان مشایی از معاونت وزارت بود) به نوعی دچار همین اشتباه شد. به عبارت دیگر، در هر دو مورد، احمدی نژاد تصور می کرد با افزایش هزینه برای رهبر جمهوری اسلامی او را وادار به تغییر موضع خواهد کرد، اما این پیش بینی غلط از آب در آمد.
در ماجراهای مقاومت ۶ روزه و قهر ۱۱ روزه، بعید به نظر می رسید که رئیس جمهور، با علم به اینکه سرانجام ناچار به عقب نشینی خواهد شد مقاومت در مقابل خواست رهبر ایران را آغاز کرده بود. اما واکنش متحدان خامنه ای به حدی شدید بود، تا حد شوریدن جمعی از وزرای کابینه علیه رئیس جمهور در مرداد ۱۳۸۸ و تهدید نمایندگان مجلس به صدور رای عدم کفایت سیاسی در اردیبهشت سال نود، که چاره ای جز عقب نشینی برای احمدی نژاد باقی نماند.
پیش از دولت احمدی نژاد و در زمان تصدی دولت اصلاحات هم، مشابه همین محاسبه ها در مورد میزان سرسختی رهبر جمهوری اسلامی صورت گرفته بود. شاید خبرسازترین مورد آن، مقطع برگزاری انتخابات مجلس هفتم در سال ۱۳۸۲ بود که رد صلاحیت گسترده نمایندگان اصلاح طلب، به واکنش شدید دولت و مجلس انجامید. در آن زمان هم در اعتراض به رد صلاحیت ها، دولت تلویحن تهدید به کناره گیری، قرار دادن اسامی "رد صلاحیت شدگان غیرقانونی" در فهرست نهایی کاندیداها یا حتی برگزار نکردن انتخابات غیررقابتی کرد. اما در نهایت، وقتی که رهبر در آخرین جلسه خود با روسای دو قوه قبل از انتخابات مجلس، مشخص کرد که برای مقابله با اصلاح طلبان تا چه مراحلی حاضر است پیش برود، این انتخابات بدون اتفاق غیرمنتظره ای برگزار شد.
مشابه چنین اتفاقاتی، تاکنون به دفعات در جمهوری اسلامی ایران به وقوع پیوسته و مکررن اثبات کرده اند که ناچیز محاسبه کردن قدرت رهبر در معادلات داخلی حکومت ایران، تا اطلاع ثانوی، ممکن نخواهد بود.
هنوز نمی دانیم در جلساتی که پس از رد صلاحیت مشایی بین رهبر و رئیس جمهور وجود داشته دقیقن چه صحبت هایی رد و بدل شده است. اما به نظر نمی رسد که برای فهم علت سکوت سه هفته اخیر احمدی نژاد، باید به دنبال کشف نوعی "بازی پیچیده سیاسی" از سوی وی و همفکرانش بود. احتمالن باید به دنبال فهمیدن این نکته بود که وی و همکارانش مشخصن از چه چیزی ترسیده اند که به چنین سکوت نامعمولی انجامیده است.
حسین باستانی
بی‌بی‌سی فارسی، دوشنبه بیستم خرداد نود و دو