دولت روحانی همانطور که باید از اصلاحطلبانی مانند عارف، نجفی، جهانگیری، مسجد جامعی، صادق خرازی، جواد ظریف، یونسی، غلامحسین کرباسچی استفاده کند؛ باید از افرادی مثل محسن رضایی، ولایتی، قالیباف در موقعیت های مهم سیاسی استفاده کند. از این طریق هم دولت تواناتر میشود و هم آسیب پذیری دولت در برابر مخالفان کاهش می یابد.
انتخابات تمام شد. حسن روحانی سیاستمدار میانهرو که نامزد اصلاح طلبان بود و از حمایت خاتمی و هاشمی نیز برخوردار بود با یک حرکت سیاسی کم نقص و حساب شده برنده انتخابات شد و مردمی که پس از یک دهه ناکامی در خیابان و پای صندوقهای رای، بعد از مدتی طولانی به یک پیروزی مسالمتآمیز رسیدند، جشن گرفتند و شادمانی کردند. حالا ما، اصلاح طلبان و مخالفان حکومت و طرفداران تغییر همگی برنده انتخابات شدهایم. مبارکمان باد. اما یادمان باشد که نخست رفتار سیاسی معقول و دوم حفظ پیروزی امروز مهمترین وظیفه ماست.
اول: ما انتخابات را بردهایم. این یک پیروزی واقعی است. حالا ما باید رفتار پیروز سیاسی را داشته باشیم. دل مان پر است، سالها تحت فشار بودیم، سالها حق حرفزدن نداشتیم، همه اینها درست؛ ولی چه چیزی بزرگتر از یک پیروزی واقعی و در دست گرفتن قدرت اجرایی کشور می تواند پاداشمان باشد؟ اصولگرایان بدترین رفتارها را با ما کردند، تحریم کنندگان انتخابات بدترین حرفها را به ما زدند، اما همه اینها تمام شد. پرونده گذشته را ببندیم. کسی حق ندارد اصولگرایان یا رادیکال های مخالف اصلاحات را تحقیر کند. باید این دایره بسته توهین و تحقیر به شکستخوردگان انتخابات را بشکنیم. آقای جلیلی! قالیباف! آقای رضایی! آقای ولایتی! آقای غرضی! بعد از پایان اعلام نتایج به روحانی تبریک گفتند. خامنهای هم پیروزی روحانی را تبریک گفت. همه آنها رفتار مدنی و منطقی و درست را انجام دادند. رقابت ما تا روز 25 خرداد بود و ما پیروز شدیم و تمام شد. دیگر کسی حق ندارد کسی را شکستخورده بداند. دیگر کسی حق ندارد اصولگرایی را که رای کمتری آورده ولی پیروزی رقیب را تبریک گفته، تحقیر کند. دیگر کسی حق ندارد که تحریم کنندگان را بخاطر اشتباه شان کوچک بشمارد. آنها اشتباه کردند و در یک میدان عملی پاسخ را دیدند. هر نوع تلافی جویی و تحقیر دیگران، حالا دیگر رفتاری غیرعاقلانه است. من از احمدینژاد و خامنهای و سایر مسوولان برگزاری انتخابات که انتخاباتی سالم را برگزار کردند و در آن نامزد مخالفان با کسب اکثریت آراء برنده و نتیجهاش اعلام شد و همه چیز به درستی پیش رفت تشکر میکنم. اگر از رهبر یا رئیس جمهور پیشین انتقادی داشته باشم، از آنها خواهم کرد؛ ولی در مورد این انتخابات سال 92 آنها رفتاری درست و منطقی کردند. از همه دوستان اصلاح طلب خواهش می کنم ذهن و روحشان را از کینه و نفرت تهی کنند، پیروزی باید بزرگواری به دنبال بیاورد. در جریان رقابت همه بدترین حرفها را به هم زدهایم. حالا رقابت و کینه تمام است. باید عقلانی رفتار بکنیم.
دوم: ملت ما بارها تاوان رفتار دولتهای سیاسی ایدئولوژیک را داده است. منظور از سیاسی آن نیست که در ذهن شماست. منظورم دولت سیاستزده است. آقای روحانی گفت و حالا انتظار داریم که به گفته خود عمل کند که دولتی فراجناحی یا ملی تشکیل دهد. البته معلوم است که میانهروها و اصلاح طلبان 51 درصد از رای مردم را دارند. اما قالیباف و حامیانش نیز درصد مهمی از رای دهندگان را شامل می شوند، محسن رضایی نیز تقریبن نماینده ده درصد جامعه است، جلیلی هم درصدی از مردم را نمایندگی می کند، ولایتی نیز هم چنین. اگر بناست دولتی ملی تشکیل شود باید از همه این گروهها وزیر و نماینده مقتدر داشته باشد. این فقط برای باج دادن نیست. این کار به معنای ایجاد دولتی فراگیر است. دولت باید نماینده افکار عمومی باشد. فارغ از نیک و بد اخلاق سیاسی، مصلحت اندیشی حکم میکند که دولتِ پایدار، نماینده اکثریت نیروهای اجتماعی باشد. اکثریت نیروهای اجتماعی آن نیست که 50 بهاضافه یک درصد آراء را به دست آورده. اگر اصلاح طلبان نماینده 51 درصد هستند و اصولگرایان میانه رو 20 درصد آرا را دارند یا اصولگرایان تندرو نماینده درصد کوچکی از مردم هستند، آنها نیز باید در قدرت اجرایی نماینده واقعی خودشان را داشته باشند. وقتی ولایتی و قالیباف و رضایی هر کدام یک نیروی اجرایی مهم هستند که توانایی بالایی برای اداره یک وزارتخانه دارند، چرا باید کشور از توانایی یک وزیر توانای اصولگرا محروم شود؟ احمدینژاد در مدت هشت سال پیاپی کابینهای یکدست تشکیل میداد که حاصلاش فاجعه همه جانبهای به زیان کشور بود. ما نباید چنین فاجعهای را تکرار کنیم. دولت روحانی همانطور که باید از اصلاح طلبانی مانند عارف، نجفی، جهانگیری، مسجد جامعی، صادق خرازی، جواد ظریف، یونسی، غلامحسین کرباسچی استفاده کند، باید از افرادی مثل محسن رضایی، ولایتی، قالیباف در موقعیت های مهم سیاسی استفاده کند. از این طریق هم دولت تواناتر میشود و هم آسیبپذیری دولت در برابر مخالفان کاهش مییابد. در همین مسیر به آقای روحانی پیشنهاد میکنم تا حد امکان کابینهای بچیند که وزرا و بخصوص معاونین وزرا غیر سیاسی باشند. اگر می خواهیم معیشت و زندگی مردم با هر تصمیم سیاسی زیر و رو نشود، باید از ورود تلاطمات و امواج سیاسی به زندگی عادی مردم تا حد امکان خودداری کنیم. چه معنی دارد که هر وزیری که بر سر کار میآید، تمام اقتصاد و سیاست کشور به هم بریزد و مردم دچار مشکل در زندگی شوند. کاهش اثرپذیری زندگی مردم از سیاست روز، حکم میکند که وزیر و معاونین هر وزارتخانه تا حد امکان از افراد سابقهدار و تکنوکراتی قدرتمند در حوزه کاریشان باشند. باید آن رفتار مسخره احمدینژاد که وزیر رفاه را به وزارتخانه ورزش میگماشت و یک هفته بعد همان وزیر ورزش را به وزارت نفت میگماشت، نمونه مشقی غلط در نظر بگیریم و از ادامه چنین رفتاری خودداری کنیم. هاشمی دهها وزیر برجسته برای بخش اقتصاد و صنعت کشور ساخت، خاتمی نیز برای حوزه مسائل اجتماعی و فرهنگی و سیاست خارجی چنین کرد. اصولگرایان هم وزرای خوبی برای حوزه های اقتصاد دارند. همه اینها باید در کابینهای گرد بیایند که نماینده 80 تا 90 درصد رای دهندگان کنونی باشند. اگر این اتفاق رخ بدهد تردید نیست که ما با کابینهای فراگیر و کارکردگرا مواجه خواهیم شد. کابینهای که وجودش مثل ستونی محکم برای حفظ اقتدار قوه مجریه خواهد بود. و چه بهتر از این که نمایندگان 85 تا 90 درصد از مردم در دولت حضور داشته باشند. بدیهی است که همواره اقلیتی از رادیکال ها وارد قدرت نمیشوند. باکی نیست، اما این اقلیت هر چه کوچکتر باشند برای ثبات کشور مهمتر است. رییس جمهور روحانی نباید فراموش کند که ما به عنوان اصلاح طلبی معتدل به او رای دادیم. طبیعی است که او باید به این عنوان عمل کند و نه برآورنده همه آرزوهای نابود شده همه جریانهای سیاسی.
سوم: رادیکالیزم جریانی خطرناک در میان اصلاحطلبان و اصولگرایان است. در میان اصلاحطلبان رادیکالیزم به راحتی تا مرز براندازی پیش میرود و در میان اصولگرایان رادیکالیزم به بنیادگرایی میانجامد. وقتی مردم برای انتخابات به روحانی رای میدهند، اولین معنای آن این است که رادیکالیزم بنیادگرای تندرو احمدینژاد را نفی میکنند؛ دیگر آنکه به نفی رادیکالیزم ویرانگر تندروها میپردازند. ما حق نداریم این تصور را ایجاد کنیم که دشمنان نظام جمهوری اسلامی که خواهان برچیدن آن هستند صاحبان رای روحانیاند. تمام براندازان خشونت طلب انتخابات را تحریم کردند و علیرغم میل آنان انتخاباتی باشکوه به پیروزی نامزد اصلاحطلبان انجامید. بنیادگرایان هم نباید فراموش کنند که در این انتخابات که با همه قواعد نظام جمهوری اسلامی برگزار شد، جلیلی نامزد آنان کمتر از ده درصد رای آورد. چه اصلاحطلبان معتدل که حامی روحانی بودند، چه اصولگرایانی که از شعارهای اصلاحطلبی استفاده کردند، مانند ولایتی، قالیباف و رضایی، همه از مشی میانهروی پیروی کردند. انتخابات خرداد 92 انکار شیوههای رادیکال بود. از همین رو به هر دو جناح توصیه میکنم که از هر نوع تندروی در برخوردهاشان خودداری کنند. طبیعی است که رای دهندگان به روحانی غالبن حامیان جنبش سبز بودند، اما هر نوع رادیکالیزه کردن حضور خیابانی، دادن شعارهای تند، تحت فشار قرار دادن روحانی و حامیانش (خاتمی و هاشمی) سوء استفاده از رای مردم است. دادن شعار مرگ علیه هر کسی نادرست است. اصولگرایان تندرو شعار "مرگ بر موسوی" را در سال 88 دادند و پاسخ سختشان را در خرداد 92 گرفتند. معترضین حکومت هم در جریان جنبش سبز بارها شعار "مرگ بر خامنهای" را دادند و پاسخ شان سه سال نومیدی و تلخی و استبداد و فشار بود. مرگ هیچ کس مشکلی را حل نمیکند. من به عنوان یک رفیق جنبش سبز و جنبش اعتراضی به جد خواستار آنم که در هیچ حالتی نه شعارهای تندروانه و حاوی ویرانی و نابودی بدهیم و نه تظاهرات زیبای مردم معتدل میلیونی را با شعارهای تند و تحریککننده به بن بست و بحران بکشانیم. بهتر است دو میلیون نفر شعار بدهند که "جنبش سبز نمرده، روحانی رو آورده" تا آنکه شعار بدهند "مرگ بر خامنهای" و از این طریق باعث شوند که جمعیت یک میلیونی به جمعیتی هزار نفری تبدیل شود و تمام تواناییمان را از دست بدهیم. از سوی دیگر برادرانه و دوستانه به همه بزرگان تندروی اصولگرا که همچنان در توهم رهبری جهان اسلام و نابودی آمریکا به سر می برند هشدار میدهم که جامعه ایران کنونی اصلن تحمل چنین شعارها و رفتارهایی را ندارد.
چهار: من به جناب روحانی به عنوان رئیس جمهور کشور اعلام میکنم که به عنوان یک شهروند ایرانی که افتخار دارم ایشان را به ریاست جمهوری رساندم، هر چه در توانم هست میکنم تا ایشان و تیمشان موفق شوند. آرزو میکنم در چیدن کابینه نظرات بزرگانی مانند خاتمی و هاشمی و عارف و مشاوران خاتمی در نظر گرفته شود. البته ما هم نظرمان را به هر طریق بتوانیم به ایشان خواهیم گفت ولی ایشان باید بداند که من و بسیاری از دوستان من طلبکار ایشان نیستیم. من نمیخواهم مطالبات خودم را از رئیس جمهور بگویم. من یادم نرفته و یادم نمیرود که در دوره احمدینژاد چه مصیبتی را تحمل کردیم. من با همه وجود در خدمت دولت اصلاحطلب میانهرو هستم تا هر چه از دستم برآید برای کشورم انجام دهم. من و هزاران حامی دولت روحانی مانند من، تواناییهای فراوانی در عرصههای تکنولوژی، مدیریت، فرهنگ، سیاست خارجی و سیاست داخلی داریم که همه را در اختیار جناب روحانی میگذاریم. ما طلبکار شما نیستیم. ما کنار شما هستیم. ما به شما نظر میدهیم، اما شما را تحت فشار نمیگذاریم. ما میلیونها تحصیلکرده اهل خرد هستیم که آرزو میکنیم که شما که نماینده ما هستید موفق شوید و ما هر کاری بتوانیم برای موفق شدن شما میکنیم. ما نمیگوئیم مطالباتمان از شما چیست، بلکه میگوئیم تواناییمان برای برآوردهکردن مطالبات مردم چیست و ضمن در اختیار قراردادن همه تواناییمان برای کمک به ساختن ایران عزیز، نظراتمان را برای بهتر شدن وضع کشور میگوئیم.
برای جناب روحانی و همه حامیان ایشان آرزوی خدمت به کشور مان که در معرض خطر ویرانی است میکنیم و همواره آمادهایم که هر چه از دستمان برمی آید برای کشورمان بکنیم.
برایتان آرزوی سلامت و موفقیت برای برآوردن خواستههای مردم را دارم.
ارادتمند، ابراهیم نبوی، 26 خرداد 1392 http://news.gooya.com