Translate

Thursday, May 9, 2013

آیا ولی فقیه، ولایت فقیه را قبول دارد؟

استیضاح مرجعیت مقام رهبری فصل یک
محسن کدیور
اجتهادِ مطلق و بالفعل آقای خامنه ای تا اواسط خرداد ۱۳۶۸ قابل احراز نبوده و نیست و خود ایشان نیز تا این زمان هیچ ادعایی نداشته است.

رساله‌ی استیضاح مرجعیت مقام رهبری، جلد دوم رساله‌ی استیضاح رهبری، ارزیابی کارنامه‌ی بیست و یک ساله‌ی رهبر جمهوری اسلامی، نامه‌ی سرگشاده به رئیس مجلس خبرگان رهبری» (۲۶تیر ۱۳۸۹) از یک سو و دومین بخش از رساله‌ی ذکر مصیبت آیةالله آذری قمی از سوی دیگر است. این رساله به تحلیل انتقادی قضیه‌ی ادعای اجتهاد مطلق، مقام افتاء و مرجعیت حجت الاسلام و المسلمین سید علی حسینی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در شش سال نخست رهبری ایشان (خرداد ۱۳۶۸ تا اواسط ۱۳۷۴) به عنوان مهمترین علت تحول فکری و تغییر موضع مرحوم آذری قمی اختصاص دارد.(۱)

فصل یکم شامل یک مقدمه و دوازده باب از قرار زیر است.

۱. آزمون ادعای اجتهاد حجت الاسلام و المسلمین خامنه ای
۲. رهبری مجتهد متجزی بر اساس مصلحت نظام
۳. بازآموزی فقهی پس از دو دهه فترت
۴. درس خارج فقه مقام رهبری
۵. نخستین موج صدور گواهی‌نامه‌ها: رهبر مجتهد است
۶. آقای خامنه ای فتوا می دهد
۷. مخالفت مراجع و علما با مرجعیت آقای خامنه ای
۸. دومین موج صدور گواهی‌نامه‌ها: رهبر مرجع تقلید است
۹. اعلام مرجعیت مقام رهبری از سوی تشکلهای روحانی حکومتی
۱۰. هم رهبری هم مرجعی خامنه ای!
۱۱. پذیرش مرجعیت شیعیان خارج از کشور توسط مقام رهبری و حمله به آیت الله منتظری
۱۲. ریشه یابی محدودیتهای آیت الله آذری قمی
 نتیجه گیری انتهای فصل و جمع بندی بخش اول کلام پایانی نویسنده است. 

مقدمه
رساله استیضاح رهبری ارزیابی کارنامه‌ی بیست و یک ساله‌ی رهبری جناب آقای خامنه ای بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی بود که به مقام افتاء و مرجعیت تقلید ایشان پرداخته است. رساله‌ی نخست را در قالب نامه به رئیس وقت مجلس خبرگان نوشتم، اما کسی نیافتم که رساله‌ی دوم را خطاب به وی بنویسم. از یک سو خفقان استبداد دینی به حدی گسترش یافته که نامه را برای هر مرجع یا فقیه غیرآلوده در این بلیه بنویسی برایش تولید مشکل می کند، از سوی دیگر رغبتی به مخاطب قرار دادن خیل فقیهان آلوده هم نیست. نامه به خود آقای خامنه ای گزینه‌ی دیگر بود. این مهم حداقل تا اتمام رساله‌ی ذکر مصیبت آیت الله آذری قمی به تأخیر می افتد. فکر نمی کردم این قسمت از رساله که تنها برای ایضاح مواضع «آذری متأخر» تدارک شده بود، تا این حد مفصل شود، حاصل کار رساله ای مستقل در حجم کل رساله‌ی آذری شد. امیدوارم بر بخش تاریکی از تاریخ معاصر ایران و نیز تاریخ اندیشه‌ی شیعه نور افکنده باشد.

رساله‌ی ذکر مصیبت آیةالله آذری قمی از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول آذری متقدم و بخش دوم آذری متأخر. بخش اول چهار فصل داشت. فصل اول آذری انقلابی، فصل دوم آذری منتقد محافظه کار، فصل سوم آذری سرسپرده‌ی ولایت و فصل چهارم استیضاح مرجعیت مقام رهبری. سه فصل نخست در قسمت اول این رساله (۲۷ اسفند ۱۳۹۱) گذشت. ویرایش دوم قسمت اول که حدود۱۶٪ افزایش بر ویرایش نخست دارد، ۱۶ فروزدین ۱۳۹۲ منتشر شد.
از دوازده باب فصل چهارم یازده باب آن درباره‌ی اجتهاد و مرجعیت حجةالاسلام و المسلمین سیدعلی­خامنه­ای است و تنها باب انتهائی به احوال آیت الله آذری قمی اختصاص دارد. مهمترین عاملی که باعث تحول آذری متقدم به آذری متأخر شد، ادعای مرجعیت آقای خامنه­ای بوده است. در حد اطلاع نگارنده، درباره‌ی اجتهاد و مرجعیت ایشان تحلیل انتقادی صورت نگرفته است.
چاره‌ای نبود جز این که زندگی مقام رهبری را زیر ذره بین بگذارم و از تحصیل، تدریس، تحقیق، اساتید، هم بحثها، تالیفات، مشاغل و مشغله های ایشان در مقاطع مختلف زندگی به دنبال قرائنی دال بر اجتهاد مطلق و صلاحیت افتاء و مرجعیت وی بگردم . تلقی خود ایشان  از خودش قبل و بعد از رهبری درباره‌ی فقاهت و اجتهاد را مقایسه کنم، و بکوشم به پرسشهایی از این دست پاسخ دهم.

از چه زمانی به فتوی دادن آغاز کرد؟

آقای خامنه ای از چه زمانی به فکر مرجعیت افتاد؟
اعضای شورای استفتای ایشان چه کسانی هستند؟
تدریس خارج فقه را از کی شروع کرد؟
آیا ایشان تاکنون خارج اصول هم تدریس کرده اند؟
از چه زمانی شروع به اخذ وجوهات شرعیه کرد؟
از چه زمانی ایشان پرداخت شهریه به طلاب حوزه های علمیه را به عهده گرفتند؟
ایشان در زمان ادعای مرجعیت چه تالیفاتی در فقه یا اصول داشته است؟
تاکنون چه تالیفاتی در اصول یا فقه استدلالی منتشر کرده است؟
مبانی اصولی و دیدگاه ایشان در قواعد فقه چیست؟
آیا تاکنون یک دوره‌ی کامل فقه فتوایی از ایشان منتشر شده است؟ اگر نه به چه دلیل؟ 
چه کسانی با چه اهدافی از مرجعیت ایشان حمایت کردند؟
مهمترین منکران اجتهاد مطلق و منکران صلاحیت او برای افتاء و مرجعیت چه کسانی بودند؟ ادله‌ی هر یک از طرفین چه بود؟
چه نهادها و ارگانهایی در ترویج و تبلیغ و جاانداختن اجتهاد و مرجعیت ایشان انجام وظیفه کردند؟ عکس العمل بخش سنتی حوزه، مرجعیت و روحانیت با افتاء و مرجعیت او چه بود؟
مقام و موقعیت سیاسی رهبری چه نقشی در مقام افتاء و مرجعیت ایشان داشته است؟  

دیدگاه متأخر آیةالله خمینی تفکیک جایگاه مرجعیت از رهبری بود. چرا آقای خامنه ای و اغلب شاگران آیةالله خمینی به نظر متأخر بنیانگذار جمهوری اسلامی وقعی نگذاشتند و دوباره به وحدت مرجعیت و رهبری روی آوردند؟ عنصر مصلحت نظام در مدرسه‌ی ولایت مطلقه‌ی فقیه آیةالله خمینی اوجب واجبات بود، آیا این عنصر "مصلحت نظام" حتا در موارد افتاء و مرجعیت نیز بر کلیه موازین و ملاکات و مصالح شرعیه، حکومت یا ورود (دو اصطلاح از علم اصول فقه) دارد؟

رساله حاضر در پیش رو نه تنها استیضاح آقای خامنه­ای در حوزه‌ی افتاء و مرجعیت است، بلکه از آن بالاتر استیضاح مدرسه‌ی آیةالله خمینی در وارد کردن عنصر مصلحت نظام سیاسی در حوزه‌ی افتاء و مرجعیت دینی است. اگر سیاست مبتنی بر مصلحت مقبول باشد، سقف شریعت و دیانت و مرجعیت و افتاء را بر ستون مصلحت سیاسی بنا کردن یقینن نتیجه­ای جز اضمحلال و انحلال این نهادهای دینی ندارد.
در این تحقیق کوشیده شده منصفانه قضاوت شود، هم قرائن له ذکر شود هم قرائن علیه.  اظهار نظر و گواهی مدافعان در کنار انتقاد و نکته سنجی مخالفان آمده است. نویسنده به دنبال حقیقت است نه بر کرسی نشاندن فرضیه‌ی خود. اگر چه آقای خامنه­ای به صاحب این قلم و  مهمتر از آن به استاد وی جفا کرده است، اما نویسنده نهایت تلاش را کرده است که از جاده‌ی انصاف خارج نشود و در داوری حق ایشان پایمال نگردد. این­که چقدر در این مسیر موفق بوده است، قضاوت با خوانندگان است.
مخاطبان اصلی این رساله متدینان هستند، یعنی کسانی که در زندگیشان دغدغه‌ی دینی دارند. بویژه مراجع، فقها و طلاب علوم دینی. دیگران هم مستنداتی بر دشواری های امتزاج دین و قدرت سیاسی در ایران یا اندیشه شیعی معاصر در این رساله می­یابند. جمع آوری اطلاعات این رساله وقت فراوانی گرفته است. کوشیده شده ادعایی غیرمستند ارائه نشود. با این همه کار بشری خالی از خطا و کاستی نیست. یقین دارم اگر این تحقیق در داخل کشور امکان انجام داشت منابع و مستندات بیشتری می یافت. از ارباب فضل تقاضا می شود پیشنهادات و انتقادات خود را به هر صورتی مناسب می دانند، عمومی یا خصوصی، به اطلاع نویسنده برسانند. نقد این تحقیق و زیر ذره بین بردن یافته های آن خدمت به تاریخ معاصر ایران، اندیشه‌ی متأخر تشیع و نویسنده است. 

باب اول: آزمون ادعای اجتهاد حجةالاسلام و المسلمین خامنه ای
این باب مفصل­ترین ابواب رساله و از چند قسمت به شرح زیر تشکیل شده است.
اول، قرائنی از دوران تحصیل،
دوم، قرائنی از دوران تدریس و تألیف،
سوم، قرائنی از دهه‌ی اول دوران جمهوری اسلامی.
چهارم، اقرار به تقلید،
پنجم، نداشتن اجازه‌ی اجتهاد از اساتید خود،
ششم، نظر آیت الله خمینی درباره‌ی فقاهت آقای خامنه ای،
در این باب به دنبال قرائنی مبنی بر دستیابی جناب آقای سید علی حسینی خامنه ای به درجه‌ی اجتهاد تا سن پنجاه سالگی (۶۸-۱۳۱۸) هستم. (۲) 

اول: قرائنی از دوران تحصیل
جناب آقای خامنه ای (متولد ۱۳۱۸) تحصیل علوم دینی را از یازده سالگی در سال ۱۳۲۹ در مشهد آغاز کرده و در سال ۱۳۴۷ در سی سالگی در همان شهر فارغ التحصیل شده است. در این قسمت در ضمن سه مقطع مشهد اولیه، قم و مشهد ثانویه وضعیت تحصیلی ایشان را بررسی می کنم. 

الف. تحصیل در حوزه‌ی مشهد (۳۷-۱۳۲۹)
ایشان خود در باره‌ی تحصیلات حوزوی و جدیدش چنین نوشته اند: 
«پس از پايان كلاس ششم اين مدرسه [دارالتعلیم دیانتی]، تصديق ششم را دور از چشم پدر با رفتن به كلاس شبانه دريافت كردم و سپس در كلاس‌هاى دبيرستان نام نويسى كرده، دوره متوسّطه را طى دو سال به صورت جهشى خواندم و ديپلم را گرفتم. دروس علوم اسلامى را نيز در همان مدرسه اسلامى شروع كردم.» (سرگذشت خود نوشت، خبرگان ملت، ج ۱ ص۵۰)
«من از آن اوّل كه رسماً طلبه شدم تا وقتى درس خارج را شروع كردم، پنج سال و نيم طول كشيده، يعنى دوره سطح را تماماً در طى پنج سال و نيم گذراندم.» (پیشین، ص ۵۳)
«در شانزده سالگى تمام دروس سطح را خوانده و درس خارج را شروع كرده بودم.» (پیشین، ص ۵۱)
«درس خارج را هم نزد مرحوم آيةاللّه العظمى ميلانى(ره) شروع كردم. يك سال درس خارج اصول و دو سال و نيم درس خارج فقه ايشان را رفتم تا اواخر سال ۱۳۳۷شمسى كه به قم عزيمت كردم.» (پیشین، ص۵۳)
«در سال ۱۳۳۷شمسى با اجازه پدر به قم رفتم و تا سال ۱۳۴۳ شمسى در قم ماندم. در همان سال چون پدرم به دنبال عارضه چشم، بينايى خود را كاملاً از دست داد، ناگزير به مشهد بازگشتم، گرچه حتى بعضى استادان بزرگ من در قم [آیت الله مرتضی حائری یزدی]   به شدّت مخالف بازگشت من بودند.» (پیشین ص۵۲)
بر اساس سرگذشت خودنوشت فوق جناب آقای خامنه ای تحصیل علوم حوزوی را از کودکی زمانی که کلاس پنجم ابتدائی می رفته آغاز کرده، یعنی حدود سال ۱۳۲۹ و به مدت پنج سال و نیم و در سن۱۶ سالگی یعنی در سال ۱۳۳۴ تحصیل دوره‌ی مقدمات و سطح حوزه را به پایان رسانیده است و دوره‌ی خارج را در مشهد در سال ۱۳۳۴ شروع کرده، و بعد از دو سال و نیم در اواخر سال ۱۳۳۷ عازم قم شده است.

دیگر اشتغالات دوران مشهد:
یک. در این دوره‌ی ۸ ساله تحصیل در حوزه‌ی مشهد (۳۷-۱۳۲۹) وی دو سال به طور حضوری در کلاس پنجم و ششم ابتدایی درس می خوانده، و دو سال نیز بطور شبانه و جهشی دوره متوسطه را به دور از چشم پدر خوانده و دیپلم گرفته است. علاوه بر آن در زمان تحصیل خارج در سال ۱۳۳۶ «حدود دو ماه» به اتفاق مادر، خاله ها، برادر کوچک، مادر ناتنی مادرش و دو دختر وی روانه زیارت عتبات عالیات شده و در این فرصت به درس اساتید نجف سر می زند و دروس آیت الله سید محسن حکیم و آیت الله میرزا حسن بجنوردی را می پسندد، اما پدرش با تحصیل وی در نجف موافقت نمی کند. (شرح اسم ص۷۸-۷۷)
دو. از دیگر اشتغالات آقای خامنه ای در این دوره‌ و نیز دهه‌ی چهل خواندن کتب داستان و رمانهای ترجمه شده است.(۳) «كمتر رماني بود كه آن وقت ها اسم آورده بشود و من نخوانده باشم.» خود احتمال مي دهد تعداد رمان هايي كه در مشهد و پيش از حركت به قم ۱۳۳۷ش خوانده است، «بيش از هزار عنوان» است. (پیشین، ص ۷۰)
سه. دیگر اشتغال وی در این ایام تا سال ۱۳۴۳ شعر است، اعم از خواندن و سرودن و شرکت در جلسات ادبی و نقد شعر. اشعار مورد علاقه اش را در دفتری به نام سفینه‌ی غزل ثبت می کرد و تخلصش امین و کنیه‌ی‌اش ضیاء الدین بود. او در انجمنهای ادبی نگارنده (فردوسی) و فرخ  شرکت می کرد. (پیشین، ص ۷۷-۷۱)

ب. دوران تحصیل در قم (۴۳-۱۳۳۷)
ایشان از اواخر ۱۳۳۷ تا بهار ۱۳۴۳ به مدت پنج سال و چند ماه در حوزه‌ی علمیه قم به تحصیل دوره‌ی خارج مشغول بوده است: یعنی در درس آیت الله بروجردی (۲ سال و دو سه ماه فقه، تا اردیبهشت۱۳۴۰ وفات ایشان)، آیت الله خمینی (فقه و اصول) و آیت الله شیخ مرتضی حائری یزدی (فقه) شرکت داشته است. (۴)
 مهمترین هم بحثهای ایشان حجت‌الاسلام سید جعفر شبیری زنجانی (متولد ۱۳۱۵، رئیس شعبه ۱۵دیوان عالی کشور و امام جماعت مسجد ارک تهران) و مرحوم حجت الاسلام شیخ محمد حسین بهجتی اردکانی متخلص به شفق (شاعر انقلاب و امام جمعه اردکان) (۱۳۸۶-۱۳۱۳) بوده اند. (۵)
در اين دوره [قم] شيخ [غلام] حسين ابراهيمي ديناني (متولد ۱۳۱۳)، هم غذا و هم درس فلسفه سيدعلي بود. اين دو، اتاق هاي جدا داشتند اما وعده هاي غذايي را با هم مي گذراندند. (شرح اسم، ص ۸۹) (۶) سنخیت آنها مسائل شعر و ادب بود. (۷)
دیگر اشتغالات دوران قم:
یک. در دوران تحصیل در قم با شروع نهضت روحانیت در سال ۱۳۴۱ بیشترین فعالیت آقای خامنه ای به کمک هم بحثش آقا سید جعفر شبیری زنجانی تکثیر و توزیع اعلامیه و سرزدن به تهران و مشهد و ابلاغ پیام آیت الله خمینی برای علمای مشهد بود. آقای خامنه ای در سال ۱۳۴۲ در ضمن تبلیغ دو بار مجموعا به مدت دو ماه و ده روز بازداشت می شود.
دو. از دیگر اشتغالات وی در قم در روزهای پنجشنبه و جمعه آموزش زبان عربی معاصر نزد آقای کرمی طلبه‌ی عرب زبان خوزستانی بود. حاصل این جلسات برای آقای خامنه ای ترجمه کتابی شد از نویسنده و شاعر نامدار لبنانی جبران خلیل جبران به نام «دمعة و ابتسامة». این ترجمه که «اشک و لبخند» نام گرفته بود رنگ چاپ به خود ندید، چرا که توسط مترجم دیگری زودتر انتشار یافت. (شرح اسم ص ۸۵)
سه. اشتغالات شعری و ادبی نیز در ایام تعطیل ادامه داشت. (پیشین ۸۴) او تنها در انجمن ادبی اصفهان (کمال الدین اسماعیل) دستِ شعر خود را رو کرد.
آقای خامنه ای تقریرات دروس هیچ یک از اساتیدش را در این دوره که مهمترین دوران تحصیلی وی است تدوین و منتشر نکرده است. هم بحثهای او نیز اشتهار به فقه و اصول نداشته اند.

ج. تحصیلات بعدی در مشهد (۴۷-۱۳۴۳)
آقای خامنه ای در بهار ۱۳۴۳ به قصد یاری پدر از قم به مشهد مهاجرت کرد. «ايشان در مشهد از ادامه درس دست برنداشتند و جز ايام تعطيل يا مبازره و زندان و مسافرت، به طور رسمى تحصيلات فقهى و اصول خود را تا سال ۱۳۴۷ در محضر اساتيد بزرگ حوزه مشهد بويژه آيةالله ميلانى ادامه دادند.» (زندگی نامه پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری) (۸) وی در پائیز ۱۳۴۳ در مشهد ازدواج می­کند. در این دوران تحصیلی، آقای خامنه ای غیر از تحصیل و تدریس حوزوی، به مبارزه، تبلیغ و ترجمه نیز اشتغال داشته­است.
یک. مبارزه
۱. در اواخر دوران قم از سال ۱۳۴۲ آقایان سید محمد و سید علی خامنه ای در گروه یازده نفره‌ی اصلاح حوزه شرکت می کردند. (خاطرات آیت الله منتظری ج ۱ ص ۲۱۳) (۹) به دنبال دستگیری افراد گروه در قم آقایان منتظری، ربانی شیرازی و سپس آذری قمی در سال ۱۳۴۴، آقای خامنه ای از خرداد تا آخر اسفند سال ۱۳۴۵ را بطور مخفی در تهران زندگی می کند.
۲. وی از ۱۴ فروردین تا ۲۶ تیر ۱۳۴۶ نیز به مدت سه ماه و ده روز در زندان بوده است.
دو. ترجمه
فهرست ترجمه های ایشان در این دوران چنین است. (۱۰)
۱. ترجمه‌ی کتاب «المستقبل لهذا الدین» سیدقطب با عنوان «آینده در قلمرو اسلام» در سال ۱۳۴۴. علاوه بر ترجمه وی مقدمه و پاورقی هایی بر این کتاب متناسب با مسائل روز دارد. کتاب در اوایل سال ۱۳۴۵ قبل از توزیع توقیف می شود. وی در سال ۱۳۴۴ رئیس هیأت مدیره‌ی شرکت انتشاراتی سپیده برای چاپ و توزیع اینگونه کتابهای انقلابی است.
۲. ترجمه‌ی «كفاح المسلمین فی تحریر الهند» نوشته‌ی عبدالمنعم النمر یكی از علمای دانشگاه الازهر با عنوان «مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان»، در سال ۱۳۴۵ در تهران و سپس ابرده مشهد انجام شد.
۳. ترجمه‌ی سه چهارم کتاب «الاسلام و مشکلات الحضارة» نوشته‌ی سید قطب، در زندان در سال ۱۳۴۶، به علت کم حوصلگی ادامه نداد. برادرش سیدهادی بخش ترجمه نشده اش را ترجمه کرده بود. «آخرین بخش کتاب را دوباره خودم ترجمه کردم. بخشهای پیشین را تجدید نظر کلی کردم.» تاریخ مقدمه ۱۷ آذر ۱۳۴۹، نام کتاب «ادعانامه ای علیه تمدن غرب و دورنمایی از رسالت اسلام»، سید قطب، ترجمه‌ی سید علی و سید هادی خامنه ای، مشهد، طوس، ۱۳۴۹. (شرح اسم ص ۲۷۱ و ۳۹۶)
او همچنین در سال ۱۳۴۶ بخشی از وقت خود را مصروف تدوین «گزارشی از سابقه تاریخی و اوضاع کنونی حوزه علمیه مشهد» نموده که در سال ۱۳۶۵ منتشر شد. (شرح اسم ص ۲۹۹)
سه. منبر و تبلیغ
منبر برای ایشان دو کارکرد داشت، یکی معیشت و کسب که با آن بر دشواری های معاش فائق می آمد و در کنار شهریه‌ی ناچیز طلبگی اموراتش را می چرخانید، (شرح اسم ص ۲۱۸،  ۳۰۱)، دیگر اشاعه‌ی تعالیم انقلابی استادش آیت الله خمینی. اکثر وقت وی بین سالهای ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۷ در سفرهای تبلیغی طولانی در خارج از مشهد می گذشته است.
نگاهی به این کارنامه‌ی پربار مبارزاتی و فرهنگی نشان می دهد که حجت الاسلام خامنه ای بین سالهای ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۷ ممحّض در تحصیل فقه و اصول نبوده است. ترجمه‌ي چند کتاب نسبتا حجیم اجتماعی تاریخی از عربی به فارسی، بازداشت چند ماهه و زندگی مخفی در تهران، سفرهای مکرر و طولانی تبلیغی در تهران و دیگر شهرها (غیر از مشهد) وقت چندانی برای تحصیل باقی نگذاشته است.

نتیجه: آقای خامنه ای از سال ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۷از دو دوره تحصیل خارج در حوزه‌ی مشهد (دو سال و نیم اولیه ۳۷-۱۳۳۴ و چهار سال بعدی از ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۷) و تحصیل در حوزه علمیه قم (حدود ۵سال ۴۳-۱۳۳۷) حداکثر هفت سال ممحض در تحصیل بوده و شش سال دیگرش را یا در حوزه‌ی قم و مشهد نبوده یا اهم اشتغالش فقه و اصول نبوده است. از سال ۱۳۴۲ درگیر مبارزات سیاسی، خطابه و منبر بوده، سه بار بازداشت شده، حدود پنج ماه را در زندان گذرانده، ۹ ماه در تهران زندگی مخفی داشته و چهار کتاب تاریخی اجتماعی ترجمه کرده است از جمله: آینده در قلمرو اسلام، مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان، و ادعانامه ای علیه تمدن غرب و دورنمایی از رسالت اسلام که هیچکدام فقهی اصولی نیست. تقریر هیچیک از دروسی که شرکت کرده منتشر نشده، از هم بحثهایش نیز نشانه ای بر توغل در فقه و اصول در دست نیست. از تحصیل ایشان قرینه ای دال بر مُمَحّض بودنش در فقه و اصول بدست نمی آید و از این طریق اجتهاد ایشان احراز نمی شود.

دوم: قرائنی از تدریس و تالیف
بین سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۷ آقای خامنه ای به عنوان خطیبی دانشمند و فاضلی انقلابی چند مشغله داشته است.
اول. مبارزه، زندان و تبعید
۱. سه نوبت زندان: اول. از مهر تا ۲۱ دی ۱۳۴۹؛ دوم. از  ۴ مهر ۱۳۵۰ تا  ۲۲ آبان ۱۳۵۰؛ سوم. از ۲۰ دی ۱۳۵۳ تا  ۲ شهریور ۱۳۵۴؛ مجموعا حدود ۱۳ ماه.
۲. حکم سه سال تبعید: آذر ۱۳۵۶ به ایرانشهر تا ۲۳ مرداد ۱۳۵۷، و ۲۳ مرداد تا ۳۱ شهریور ۱۳۵۷ جیرفت، با شروع نهضت اسلامی ایشان به مشهد بازگشت. مجموعا حدود ۱۰ ماه.
دوم. تدریس عمومی معارف اسلامی برای طلاب، دانشجویان و جوانان
 جلسات تفسیر قرآن، شرح نهج البلاغه و اعتقادات که با رویکردی سیاسی اجتماعی همراه بود با اقبال فراوان جوانان مواجه شد و باعث اشتهار آقای خامنه ای در خراسان گشت. سه چهره‌ی اصلی انقلابی در حوزه‌ی مشهد شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد، سید علی خامنه ای و عباس واعظ طبسی بودند.  
«جلسات تفسیر قرآن از پائیز ۱۳۵۰ در مدرسه میرزا جعفر شروع شد.» (شرح اسم ص ۴۵۹)
«من امروز [۱۳۵۲] بیش از هر چیز شناخت قرآن را لازم می دانم و لذا این ضرورت را احساس کرده ام و در حوزه علمیه قم و مشهد گفتم که بیایید دروس فعلی را به مدت بیست سال متوقف کنیم به یکباره بپردازیم به قرآن. و خودم مدت شش سال درس تفسیر می گویم . . .» (پیشین ص۴۷۷)
 «اين فعّاليّت‌ها موجب مى‌شد كه ساواك مرا تحت مراقبت ويژه قرار دهد و يا همواره به ساواك احضار، و مورد بازجويى قرار دهد و يا منزل مرا محاصره و از رفت آمد افراد ممانعت به عمل آورد و درس‌هاى مرا نيز با زور تعطيل كنند.» (خبرگان ملت ص ۶۲)
سوم. ترجمه و تالیف
۱. ترجمه‌ی کتاب «صلح الحسن علیه السلام» نوشته شیخ راضی آل یاسین با نام «صلح امام حسن پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ»، ۱۳۴۹ انتشارات آسیا  تهران ۵۴۶ صفحه. (شرح اسم ۳۹۷)
۲. در سال ۱۳۵۱ یادنامه ای برای علامه عبدالحسین امینی صاحب الغدیر به همت دکتر سید جعفر شهیدی و محمد رضا حکیمی در شرف تدوین و انتشار بود. آقای خامنه ای هم  نگارش مقاله ای را با عنوان «چهار کتاب اصلی علم رجال» را آغاز کرد. اما تنها موفق به نگارش معرفی دو کتاب اختیار معرفة الرجال (رجال کشی) و الفهرست شیخ طوسی شد و معرفی رجال شیخ طوسی و رجال نجاشی به آینده ای که هرگز نرسید موکول شد. (۱۱)
۳.  «از ژرفای نماز»، ۱۳۵۲، ۶۸ صفحه (بازنویسی چند سخنرانی کوتاه).
۴. انتشار کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» با نام سید علی حسینی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۴، ۱۳۶ صفحه، حاصل سخنرانی های ماه رمضان سال ۱۳۵۳.(شرح اسم، ص ۵۱۳ و ۵۵۲)
۵. گفتاری در باب صبر، ۱۳۵۴، ۱۰۸ صفحه.
چهارم. تدریس فقه و اصول
آقای خامنه ای تدریس اصول را اواخر دوران اول مشهد حوالی سال ۳۷-۱۳۳۶ آغاز کرده است. (۱۲) «اواخر دوران اقامت در مشهد به تدریس اصول روی آورد. كتاب «اصول الاستنباط فی اصول الفقه» اثر سیدعلی نقی حیدری از شاگردان آیت الله سیدابوالقاسم خوئی را آموزش می داد. این كتاب در مشهد به جای معالم الاصول درس داده می شد.» (شرح اسم ص ۶۸)
«پس از برگشتن از قم به مشهد، تدريس يكى از برنامه‌هاى اصلى و هميشگى‌ام بود و در طول اين سال‌ها (تا ۱۳۵۶شمسى) سطوح عاليه (مكاسب و كفايه)، تفسير و عقايد تدريس مى‌كردم.» (خبرگان ملت ص۵۲)
«وی در این زمان [فروردین ۱۳۵۱] همچنان به تدریس در حوزه علمیه مشهد می پرداخت. روزانه دو درس از سطوح عالی (رسائل و مکاسب) را به شاگردانش می داد. از ساعت ۶ تا ۷ و نیم صبح برای گروهی از طلاب و زائرین تفسیر می گوید.» (شرح اسم ص ۴۵۷)
آقای خامنه ای در این ده سال مشهد مکاسب و حداقل تا  سال۱۳۵۱ رسائل و بعد از آن کفایه تدریس کرده است. حجت الاسلام عبدالرضا ایزدپناه از اعضای هیات امنای دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه‌ی قم گفته است که در درس کفایه‌ی آقای خامنه ای در مشهد شرکت می کرده است. (رهبری فرزانه از نسل کوثر، تدوین پژوهشکده‌ی تحقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بهار ۱۳۷۸، ص ۸۶، تاریخ مصاحبه ۳۰ بهمن ۱۳۷۲)
پنجم. رجوع دوباره به شعر
 «از سال ۴۳ رشته الفت او با شعر گسسته شد، از سال ۵۳-۵۲ دوباره این رشته ادامه یافت.» (شرح اسم ص ۵۳۷)

نتیجه: آقای خامنه ای در دهه‌ی آخر قبل از انقلاب در درجه‌ی اول درگیر مبارزات سیاسی بود، و در این مقطع سه بار  و جمعا ۱۳ ماه به زندان رفت و ۱۰ ماه تبعید شد. در زمان باقیمانده مهمترین فعالیت ایشان جلسات پرشور تدریس معارف اسلامی با رویکرد سیاسی اجتماعی از قبیل تفسیر قرآن و نهج البلاغه برای دانشجویان و طلاب بود که با استقبال فراوان جوانان مواجه شد و از جمله مهمترین و مؤثرترین جلسات انقلابی خراسان محسوب می شد. دومین فعالیت ایشان ترجمه‌ي کتاب صلح امام حسن (ع) و تألیف کتاب «طرح کلی اندیشه‌ی اسلامی» بوده است. تنها تالیف مرتبط با فقه و اصول ایشان تا سال ۱۳۶۸ مقاله‌‌ی ۴۰ صفحه ای «چهار کتاب اصلی علم رجال» است که در آن تنها دو کتاب علم رجال معرفی شده است. (۱۳) ایشان سه کتاب اصول الاستنباط، رسائل و کفایه را در اصول و مکاسب را در فقه در مشهد تدریس کرده است. اشتهار ایشان در مشهد به دلیل جلسات تفسیر انقلابی قرآن و نهج البلاغه برای جوانان و منابر جذاب وی بود، نه حوزه‌ی درسی سطح فقه و اصول ایشان. آقای خامنه ای به عنوان خطیبی دانشمند و روحانی خوش فکر شناخته می شد اما از ایشان به عنوان فقیه یا مجتهد یاد نمی شد. کارنامه ایشان در این دهه نشان می دهد که فقه و اصول مشغله‌ی اصلی وی نبوده است.    

سوم. قرائنی از دهه‌ی اول دوران جمهوری اسلامی
در دهه‌ي اول جمهوری اسلامی حداقل سه قرینه دلالت بر عدم اجتهاد جناب آقای خامنه ای می کند: یکی مشاغلی که در این زمان به عهده گرفته، دیگری دو اظهار نظر فقهی که هر دو با عکس العمل فوری مرحوم آیت الله خمینی مواجه شد.

الف. مشاغل
مشاغلی که آقای خامنه ای در دهه‌ی اول جمهوری اسلامی داشته اند به معرفی پایگاه اطلاع رسانی ایشان به شرح زیر است. عضو مؤسس حزب جمهوری اسلامی، عضو شورای انقلاب، ماموریت به سیستان و بلوچستان، نماینده شورای انقلاب در وزارت دفاع، معاونت وزارت دفاع، عضویت در شورای عالی دفاع (نماینده رهبری در شوراى عالى دفاع)، سرپرستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، امام جمعه تهران، نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی، نمايندگى مجلس خبرگان رهبرى در دوره اوّل، دو دوره ریاست جمهوری و عضو شوراى بازنگرى قانون‌ اساسى. 
از این مشاغل که اکثرشان مشاغلی نظامی، مدیریتی و اجرایی است ربطی به فقاهت و اجتهاد ندارد. تصدی اینگونه مشاغل نشان می دهد که نه ایشان گرایشی به مشاغل مرتبط با فقاهت و اجتهاد از قبیل قضاوت داشته، نه چنین تلقی از وی در نظر بنیانگذار جمهوری اسلامی وجود داشته است. 
مشاغل مهمی که صبغه‌ی دینی داشته عبارت است از امام جمعه‌ی تهران و نمایندگی مجلس خبرگان رهبری. از این دو تنها نمایندگی مجلس خبرگان شرط اجتهاد دارد. اما شرط اجتهاد آن متجزی است نه مطلق: «اجتهاد در حدّى كه قدرت استنباط بعض مسائل فقهى را داشته باشد و بتواند ولىّ ‏فقيه واجد شرايط رهبرى را تشخيص دهد.» (بند ب شرائط نمایندگان مجلس خبرگان، آئین نامه ذیل اصل۱۰۸ قانون اساسی مصوب مجلس خبرگان، پایگاه اطلاع رسانی دبیرخانه‌ی مجلس خبرگان رهبری)
از جانب دیگر اشتغالات متعدد مدیریتی اجرایی و تبلیغی نظامی (آن هم در رده‌ي عالی ریاست جمهور و نماینده‌ی رهبری در شورای دفاع در زمان جنگ و امامت جمعه‌ی پایتخت)  کمترین فرصتی برای بکار بردن نهایت تلاش جهت اجتهاد و استنباط احکام فرعیه از ادله‌ی تفصیلیه باقی نمی گذاشته است. در حد اطلاع نگارنده در این مدت ایشان نه تدریس فقهی اصولی داشته نه به تحقیق در این دو وادی اشتغال داشته و نه تالیفی از وی در این زمینه منتشر شده است.
مهمترین کتابی که از ایشان در این دوره منتشر شده یکی دیگر از آثار نویسنده مصری محبوب ایشان سید قطب ترجمه‌ی تفسير فى ظلال القرآن، جلد اول، نوشته سید قطب، ترجمه سید علی خامنه ای، تصحیح حسن نیری، تهران ۱۳۶۲ است.

ب. نفی ولایت مطلقه‌ی فقیه
 مطالعه‌ی پیشینه‌ی نامه‌ی ۲۱ دی ۱۳۶۶ آیت الله خمینی از ادله‌ی عدم اجتهاد مطلق آقای خامنه ای است.
الف. آقای خامنه ای در خطبه‌ی نماز جمعه‌ی تهران مورخ ۱۱ دی ۱۳۶۶ این گونه ولایت مطلقه‌ی فقیه مورد نظر آیت الله خمینی را تبیین می کند.
«اقدام دولت اسلامی، در برقراركردن شروط الزامی به معنای برهم زدن قوانین و احكام پذیرفته شده اسلامی نیست . . . امام كه فرمودند دولت می تواند هر شرطی را بر دوش كارفرما بگذارد، این هر شرطی نیست، آن شرطی است كه در چهارچوب احكام پذیرفته شده اسلام است، و نه فراتر از آن. سوال كننده می پرسد: برخی این طور از فرمایشات شما استنباط می كنند كه می شود قوانین اجاره و مضاربه، احكام شرعیه و فتاوای پذیرفته شده مسلم را نقض كرد و دولت می تواند برخلاف احكام اسلامی شرط بگذارد، امام می فرمایند: این شایعه است، ببینید قضیه چقدر روشن و جامع الاطراف است.» (روزنامه جمهوری اسلامی، شنبه ۱۲ دی ۱۳۶۶، ص۹)
ب. آیت الله خمینی در نامه‌ی مورخ ۱۶ دی ۱۳۶۶ اینگونه تبیین آقای خامنه ای را تخطئه می کند.
«از بيانات جنابعالي در نماز جمعه اينطور ظاهر مي شود كه شما حكومت را كه به معناي ولايت مطلقه اي كه از جانب خدا به نبي اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - واگذار شده واهم احكام الهي است و بر جميع احكام شرعيه الهيه تقدم دارد، صحيح نمي دانيد. این تعبير كه اينجانب گفته­ام "حكومت در چهارچوب احكام الهي داراي اختيار است" به كلي برخلاف گفته هاي اينجانب بود. اگر اختيارات حكومت در چهارچوب احكام فرعيه الهيه است ، بايد عرض حكومت الهيه و ولايت مطلقه مفوضه به نبي اسلام - صلي الله عليه و آله و سلم - يک پديده بي معنا و محتوا باشد . . .» (صحیفه‌ی امام ج ۲۰ ص۴۵۱)
ج. آقای خامنه ای در پاسخ به نقد استادش چنین نوشته است. «نكته اي كه بيان آن را لازم مي دانم آن است كه بر مبناي فقهي حضرتعالي كه اينجانب سالها پيش آن را از حضرتعالي آموخته و پذيرفته و بر اساس آن مشي كرده ام ، موارد و احكام مرقوم در نامه حضرتعالي جزو مسلمات است و بنده همه آنها را قبول دارم . مقصود از حدود شرعيه در خطبه هاي نماز جمعه چيزي است كه درصورت لزوم مشروحا بيان خواهد شد.» (۲۱ دی ۱۳۶۶، صحیفه‌ی امام ج ۲۰ ص ۴۵۵)
بررسی:
نامه‌ی مورد بحث آیت الله خمینی (مورخ ۲۱ دی ۶۶) - که در قسمت ششم همین باب مفصلا مورد بحث قرار خواهد گرفت - پاسخ به نامه‌ی فوق است. از آنجا که تخطئه ی یادشده  تبعات سنگینی برای ریاست جمهور وقت داشت، رهبر انقلاب برای دلجویی نامه ای به شاگرد خود نوشت و عدم اطلاع وی از مبانی فقهی را نفی کرد.
آنچه آقای خامنه ای در خطبه‌ی نماز جمعه تهران گفته بود سخنی متین بر مبنای «ولایت عامه‌ی فقیه» و سازگار با مبانی فقهی دو استاد دیگرش آیت الله میلانی و آیت الله مرتضی حائری یزدی، و البته با «ولایت مطلقه‌ی فقیه» مورد نظر آیت الله خمینی ناسازگار بود. تخطئه ای که آیت الله خمینی بر وی وارد کرد بر طبق مبانی بنیانگذار جمهوری اسلامی صحیح بود. اما آقای خامنه ای به جای آنکه بر تبیین خود  پافشاری کند، سریعا عقب نشینی کرد و مبنای آیت الله خمینی را جزء مسلمات شمرد و اقرار کرد که همه را قبول دارد. این شیوه‌ی عمل یک مجتهد نیست، مجتهد ضمن احترام به نظر استاد از رأی فقهی خود دفاع می کند.
برعکس، آنچه آقای خامنه ای کرد مشی یک مقلد بود. او نوشت  «مقصود از حدود شرعيه در خطبه هاي نماز جمعه چيزي است كه درصورت لزوم مشروحا بيان خواهد شد.» به این وعده نه تنها تا کنون وفا نشده بلکه آقای خامنه ای در عمل دقیقا نظر آیت الله خمینی را در دوران زمامداریش نصب العین خود قرار داده است. اگر ایشان مجتهد بود به همان نظری که در سال ۶۶ داده بود عمل می کرد.
جالب اینجاست که ایشان قبل از رهبری چند نظر فقهی ابراز کرده، از این یکی با تفصیلی که گذشت عقب نشینی کرد و بیش از یک ربع قرن بر خلاف آن عمل کرده است، همین تک اماره بر عدم اجتهاد ایشان کفایت می کند. دیگر اظهار نظرهای فقهیش هم در دنبال خواهد آمد.

ج. قضیه‌ی قبول توبه‌ی مرتد فطری
آیت الله خمینی در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۳۶۷ حکم زیر را صادر کرد: «انالله و انا اليه راجعون. به اطلاع مسلمانان غيور سراسر جهان مي‌رسانم مؤلف كتاب آيات شيطاني كه عليه اسلام و پيامبر و قرآن، تنظيم و چاپ و منتشر شده است، همچنين ناشرين مطلع از محتواي آن، محكوم به اعدام مي‌باشند. از مسلمانان غيور مي‌خواهم تا در هر نقطه كه آنان را يافتند، سريعاً آنها را اعدام نمايند تا ديگر كسي جرأت نكند به مقدسات مسلمين توهين نمايد و هر كس در اين راه كشته شود، شهيد است، انشاءاللّه. ضمناً اگر كسي دسترسي به مؤلف كتاب دارد ولي خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفي نمايد تا به جزاي اعمالش برسد. والسلام عليكم و رحمه‌الله و بركاته.» (صحیفه‌ی امام، ج ۲۱ ص ۲۶۳)
آقای خامنه ای در خطبه های نماز جمعه‌ی تهران مورخ ۲۸ بهمن ۱۳۶۷ اظهار داشت: «مهلت اجرای حکم امام که محدودیت ندارد، بلکه روزی اجرا می شود و این عنصر بدبختی که خودش را در این دردسر انداخت جز مردن چاره ای دیگر برایش نیست، و خودش را با یک میلیارد نفر مسلمان دنیا درگیر ساخته است، با حکم نافذ امام خودش را درگیر نمود و این اعدام انقلابی بلاشک در مورد او اجرا خواهد شد. هرچند ممکن است توبه کند، کتاب بنویسد، از مسلمانان جهان و از امام امت معذرت خواهی نماید، و تعلقش را نسبت به کتاب تکذیب نماید، که در این صورت ممکن است از سوی مردم بخشوده شود، ولی در این حالت خود آمریکائیها او را خواهند کشت و دیگر اجازه زنده ماندن به یک چنین شخصی را که قصد افشا نمودن سیاستهایشان را داشته  باشد نخواهند داد.» (روزنامه‌ی جمهوری اسلامی، ۲۹ بهمن۱۳۶۷)
این اظهار نظر با استقبال رسانه های خارجی مواجه شد. متعاقب آن «تهران، خبرگزاری جمهوری اسلامی: دفتر امام خمینی یکشنبه شب با صدور اطلاعیه‌ای اعلام کرد که تبلیغات رسانه های گروهی خارجی در مورد اینکه در صورت توبه‌ی سلمان رشدی نویسنده‌ی کتاب آیات شیطانی حکم اعدام در مورد وی لغو می شود دروغ است و این موضوع از سوی حضرت امام صد در صد تکذیب می گردد. متن اطلاعیه به شرح زیر است. (جمهوری اسلامی، رسالت و اطلاعات سه شنبه ۲ اسفند ۱۳۶۷، ۱۴رجب)
بسمه تعالى. رسانه‏‌هاى گروهى استعمارى خارجى به دروغ به مسئولان نظام جمهورى اسلامى نسبت داده­اند که اگر نویسنده آیات شیطانى توبه کند حکم اعدام درباره او لغو مى‏ گردد. امام خمینى مدّ ظلّه فرمودند «این موضوع صد درصد تکذیب مى‏ گردد. سلمان رشدى اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال، تمامى همّ خود را به کار گیرد تا او را به دَرک واصل گرداند.» حضرت امام اضافه کردند: «اگر غیر مسلمانى از مکان او مطلع گردد و قدرت این را داشته باشد تا سریعتر از مسلمانان او را اعدام کند، بر مسلمانان واجب است آنچه را که در قبال این عمل مى‏ خواهد به عنوان جایزه و یا مزد عمل به او بپردازند.» (صحیفه‌ی امام، ج ۲۱، ص ۲۶۸، اطلاعیه‌ي مورخ۲۹ بهمن ۱۳۶۷دفتر امام خمینی در مورد وجوب قتل سلمان رشدی و تکذیب شایعات)

فردای آن روز آیت الله آذری قمی در سرمقاله‌ی روزنامه رسالت نوشت: «مرتد فطری واجب القتل است و ابدا توجهی به توبه‌ی او نباید کرد (اگر ممکن باشد که توبه این شخص و جمع کردن همه نسخه های این کتاب و کتب ضاله دیگر و بیدار کردن کسانی که در اثر نوشته‌ی او گمراه شده اندضمن رفع اهانت از ساحت مقدس قرآن در تمام جهان است). شما خوب می دانید که بر فرض تحقق توبه و امکان آن که ممکن نیست، شاید در آخرت مورد عنایت سیدالمرسلین و خدای او گردد، که آن را هم رشدی قبول ندارد، حتی فقه بعضی مذاهب مراجعه به حاکم شرع و صدور حکم شرعی توسط او را لازم نمی دانند.» (نامه سرگشاده به مفتیان جهان اسلام، سرمقاله رسالت، ۳ اسفند ۱۳۶۷).
بررسی:
یک. نظر فقهی آیةالله خمینی در مورد عدم قبول توبه‌ی مرتد فطری چنین است. «الفطريّ‏ لايقبل إسلامه ظاهرا، ويقتل إن كان رجلا . . . والمرتدّ الملّيّ يستتاب، فإن امتنع قتل . . .» (تحریرالوسیلة، کتاب الحدود، القول فی الارتداد، المسئلة ۱)
دو. صاحب جواهر «عدم قبول توبه‌ی ظاهری مرتد فطری» را اجماعی شیعه می داند: «(و) كيف كان ف‍ (هذا) أي المرتد عن فطرة (لا يقبل إسلامه لو) تاب و (رجع) إلى الاسلام (ويتحتم قتله . . . بلا خلاف معتد به أجده في شئ من الأحكام المزبورة، بل الاجماع بقسميه عليها للنصوص المذكورة، مضافا إلى صحيح ابن جعفر . . .» (جواهر الکلام، ج ۴۱ ص ۶۰۵)
سه. جناب آقای خامنه ای در اظهار نظر مورخ ۲۸ بهمن ۱۳۶۷ خود در نماز جمعه‌ی تهران درباره سلمان رشدی (هندی الاصل مسلمان زاده) گفته بود: «هرچند ممکن است توبه کند، کتاب بنویسد، از مسلمانان جهان و از امام امت معذرت خواهی نماید، و تعلقش را نسبت به کتاب تکذیب نماید، که در این صورت ممکن است از سوی مردم بخشوده شود.» این مطب را از روزنامه‌ی جمهوری اسلامی نقل می کنم که جناب آقای خامنه‌ای صاحب امتیاز آن بوده است.
چهار. فردی که سه ماه و نیم قبل از رهبریش نمی دانسته اعدام مرتد فطری با توبه منتفی نمی شود چگونه مجتهد است!؟ ایشان در آن زمان موظف بوده فتوای آیت الله خمینی را تبیین کند نه نظر شخصی خود را. آیةالله خمینی هم آبروداری کرده و آن را متوجه رسانه‏‌هاى استعمارى خارجى دانسته «که  به دروغ به مسئولان نظام جمهورى اسلامى نسبت مى ‏دهند»، حال آن که رسانه های خارجی خلاف واقع نگفته اند، این رئیس جمهور و امام جمعه‌ی تهران بوده که صریحن از امکان توبه و بخشش مجازات اعدام سلمان رشدی سخن گفته بود.
پنج. اما آقای خامنه ای که فردای این اظهار نظر فقهیش عازم سفر چند روزه‌ی یوگسلاوی و رومانی شده است اصلن به روی خود نمی آورد! بعد هم که رهبر می شود همان نظر آیةالله خمینی را عینن تأیید می کند. «بسمه تعالي. با توجه به اخبار مربوط به تبري جستن سلمان رشدي مرتد از اهانتهايي كه به پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله و ديگر مقدسات اسلامي، در كتاب موهن آيات شيطاني شده است،‌ دفتر مقام معظم رهبري در پاسخ به سؤالاتي كه ازسوي مسلمانان در اين زمينه به عمل آمده است،‌ اعلام داشت كه حضرت آيةالله خامنه­ای مدظله العالي رهبر معظم انقلاب اسلامي فرمودند حكم تاريخي و تغييرناپذير حضرت امام رضوان الله تعالي عليه درمورد نويسنده كتاب كفرآميز آيات شيطاني و تعهد مسلمانان در سراسر جهان به اجراي اين حكم اسلامي،‌ نخستين ثمرات خود را در صحنه رويارويي اسلام با كفر جهاني نشان مي دهد و استكبار غرب كه حمله به مقدسات يک ميليارد مسلمان جهان را مقدمه اي براي تحقير مسلمين و ازبين بردن انگيزه هاي خيزش اسلامي در جهان قرارداده بود،‌ بصورت مفتضحانه و گام به گام مجبور به عقب نشيني شده و انشاءالله با ادامه ي مقاومت مسلمانان جهان از اين پس كسي جرأت اهانت به پيامبر معظم (ص) و مقدسات اسلامي را نخواهديافت. حكم اسلام درمورد نويسنده كتاب آيات شيطاني همانگونه كه حضرت امام رضوان الله تعالي فرمودند «اگر توبه كند و زاهد زمان هم گردد» ثابت است و چنين تشبثاتي كه با همياري بعضي افراد به ظاهرمسلمان صورت مي گيرد،‌ تغييري در اين حكم الهي نخواهدداد.» (پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، ۵ دی ۱۳۶۹) حمل به صحت آن این می شود که تبیین ابراز شده در نماز جمعه رای شخصی ایشان هم نبوده است. راستی کدام مجتهدی در مباحث مسلم فقهی اینگونه بی مبالات اظهار نظر می کند؟ 

د. حکم موسیقی مشکوک
شخصن به یاد دارم ایشان در اسفند ۱۳۶۷ در جلسه‌ی سخنرانی و پرسش و پاسخ با طلاب حوزه‌ی علمیه‌ی قم، آقای خامنه ای ضمن پاسخ به پرسش یکی از طلاب درباره‌ی حکم شرعی غنا و موسیقی صریحن به فتوای آیةالله منتظری استناد کرد. در همان جلسه ایشان در تطبیق پرسش از شبهه‌ی مصداقیه، مفهومیه و حکمیه، چند بار سخنانش را تغییر داد.
حجةالاسلام خامنه ای روز پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۶۷ در اجتماع طلاب و روحانیون در مسجد امام حسن عسکری قم به مدت دو ساعت به سوالات روحانیون پاسخ داد. ایشان در مورد پخش موسیقی های مشتبه از صدا و سیما چنین اظهار داشت. "مسئله‌ی غنا جزو مسائلی است که امروز محل بحث فقهی علماست و امام هم فرمودند که بسیاری از اینها اشکال ندارد؛ خوب اگر ما شک کردیم که کدام اشکال دارد و کدام اشکال ندارد به نظر می رسد که اصل برائت جاری است و بسیاری از این موار شبهه ندارد و مثل قبل از انقلاب نیست. قبل از انقلاب اگر رادیو و تلویزیون موسیقی پخش می کرد بیشتر ترانه ها را پخش می کرد تا موسیقی مدون ایرانی، که این ترانه هم موسیقی و هم متن و هم خواننده اش واقعن لجن بود، و این با شعر عرفانی حافظ که آدم را به خدا نزدیک می کند قابل مقایسه نیست.» (جمهوری اسلامی شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۶۷) در گزارش روزنامه به جزئیات پاسخ ایشان اشاره نشده است. نوار جلسه‌ی یادشده می تواند میزان دانش فقهی ایشان را سه ماه قبل از رهبریش نشان دهد. بی شک اگر ایشان در آن زمان خود را مجتهد می دانست یا واقعن مجتهد بود، به گونه‌ی دیگری باید سخن می گفت. (۱۴)

نتیجه: جناب آقای خامنه ای از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تا ۱۴ خرداد ۱۳۶۸با مشاغل عدیده ای به نظام نوپای جمهوری اسلامی خدمت کرده است. اکثر مشاغل ایشان مشاور‌ه‌ی نظامی و مدریت اجرایی بوده است. شرط امام جمعه‌ی پایتخت تبحر در خطابه بوده، آنچنانکه شرط نمایندگی مجلس خبرگان رهبری اجتهاد در حد تجزّی است نه اجتهاد مطلق. در این دهه ایشان هیچ اشتغال فقهی اصولی اعم از تدریس، تحقیق و تالیف نداشته است. در این دوره نه گرایشی از ایشان به فقاهت مشاهده می شود نه چنین تلقی از وی در میان مسئولان و مردم وجود داشته است. ایشان در این دوره سه اظهار نظر فقهی کرده که دو مورد آن با عکس العمل شدید آیت الله خمینی مواجه شده است، یکی تبیین ولایت مطلقه‌ی فقیه در دی ۱۳۶۶ و دیگری اعلام قبول توبه‌ی ظاهری مرتد فطری در قضیه‌ی سلمان رشدی در خطبه‌ی نماز جمعه‌ی ۲۸ بهمن ۱۳۶۷. وی بعد از تخطئه‌ی بنیانگذار جمهوری اسلامی از هر دو نظر ابراز شده‌ی خود برگشت. اظهار نظر وی در اسفند ۱۳۶۷ در مورد غنا و موسیقی مشکوک در قم دیگر شاهد عدم اجتهاد وی سه ماه قبل از رهبری ایشان است.

چهارم. اقرار به تقلید داشتن
آقای خامنه ای حداقل سه بار قبل از انفلاب به تقلید از آیت الله خمینی اقرار کرده است. ایشان قبل و بعد از انقلاب در پاره ای از مسائل از آیت الله منتظری تقلید می کرد. کسی تقلید می کند که خود را مجتهد مطلق بالفعل نمی داند. چهار مدرک نخست برگرفته از کتاب «شرح اسم» مشروح ترین سرگذشت جناب آقای خامنه ای و بر اساس اسناد اختصاصی شخص رهبر و اظهارات ایشان تنظیم شده است. این کتاب اثری سفارشی و ترویجی و گاه مبالغه آمیز است. نقل قول از این کتاب در بخش سوابق قبل از انقلاب جناب آقای خامنه ای به معنای تایید مفاد مبالغه آمیز و یک طرفه‌ی آن نیست. به هر حال برخی شواهد عدم اجتهاد وی به شرح زیر است:
الف. بازجویی کتبی مهر ۱۳۴۹ در زندان مشهد جلسه‌ی اول: «اینجانب آیت الله خمینی را مجتهد مسلم می دانم و خودم مقلد ایشانم.» (شرح اسم، ص ۳۶۶)
ب. بازجویی کتبی مهر ۱۳۴۹ در زندان مشهد جلسه‌ی سوم: «اینجانب پس از وفات آیت الله بروجردی از مرحوم آیت الله [سید عبدالهادی] شیرازی تقلید کردم و پس از فوت ایشان (چند ماه بعد از آیت الله بروجردی) از آیت الله خمینی تقلید کردم.» (شرح اسم، ص۳۸۷)
ج. دفاعیه مکتوب قرائت شده در جلسه دادگاه مورخ ۲۱ دی ۱۳۴۹: «خود اینجانب از مقلدان ایشانم [آیت الله خمینی] و در مسائل شرعی بر طبق رساله‌ی ایشان عمل می کنم. از لحن گزارشگر ساواک چنین برمی آید که این نیز خود جرمی است، و بنده در این باره عرضی ندارم که تقلید از مجتهدی که شرائط مرجعیت در او احراز شده جرم است یا نه، این به عهده‌ی دادرسان محترم است که تعیین کنند کدام یک از مواد قانون مدنی و جزائی این را جرم دانسته و آزادی عقیده آن هم در چنین مواردی را ممنوع ساخته است.» (شرح اسم، ص ۴۱۴)
د. خاطرات اردیبهشت ۱۳۵۳: «این دومین سالی بود که او [آقای سید علی خامنه ای] و آقای [عباس] واعظ طبسی در تلاطم و نگرانی پیاده شدن برنامه سازمان یاد شده [اوقاف] در حوزه‌ی علمیه‌ی مشهد بودند. آنان بارها در این مورد مشورت کرده بودند. آیا طلبه ها پس از اجرای نظام آموزش مورد نظر اوقاف در مدارس بمانند؟ این پرسشی بود که که برای یافتن پاسخ آن به آقای منتظری رجوع کردند. از این رو سید عباس موسوی قوچانی و امیر مجد راهی طبس شدند. نظر آقای منتظری چنین بود: طلاب در مدارس بمانند و به هیچوجه حرف اوقاف را گوش نکنند. بنا شد بر همین نهج عمل شود.» (شرح اسم، ص ۵۰۵-۵۰۴)
مراجعه‌ی آقایان خامنه ای و واعظ طبسی به آیت الله منتظری اعلم شاگردان آیت الله حمینی و تعیین تکلیف از ایشان اشعار به عدم اجتهاد استفتا کنندگان داشته است.
ه. آیت الله منتظری نوشته است: «[آقای سید علی خامنه ای] بنابر اظهار خودشان در برخى مسائل فقهى مقلّد من بوده ‏اند.» (رساله انتقاد از خود: عبرت و وصیت، پاسخ به پرسش نهم، ص ۱۴۶) در پاورقی این مطلب آمده است:  «حجةالاسلام والمسلمين آقاى خامنه ‏اى در مجالس و مقاطع مختلف و در حضور شخصيت‏هايى همچون آيت ‏اللّه [سید عبدالکریم] موسوى اردبيلى،حجةالاسلام والمسلمين حسينى مجاهد و مرحوم آقاى محمدحسن ظريف ‏جلالى به اين مطلب تصريح كرده ‏اند. البته تا قبل از اين كه به ‏مقام رهبرى نائل گردند.» (پیشین ص ۱۴۶، پاورقی ش ۲) (۱۵)
از زمان اقاریر فوق تا سال ۱۳۶۸ ایشان به علت مشاغل عدیده‌ قاعدتا فرصت تکمیل یا تعمیق دانش فقهی خود را نداشته است.
نتیجه: حجت الاسلام و المسلمین خامنه ای تا قبل از رهبری نه خود ادعای اجتهاد مطلق داشت نه کسی ایشان را مجتهد مطلق می دانست. ایشان دو بار در مهر ۱۳۴۹ و یک بار در دی ۱۳۴۹ کتبا به تقلید خود را از آیت الله خمینی اقرار کرده است. در اردیبهشت ۱۳۵۳ ایشان و آقای واعظ طبسی از آیت الله منتظری در تبعیدگاه طبس استفتاء می کنند. آیت الله منتظری در سال ۱۳۸۷ نوشته است: «[ایشان] بنابر اظهار خودشان [قبل از رهبری] در برخى مسائل فقهى مقلّد من بوده ‏اند.» از زمان اقاریر فوق تا سال ۱۳۶۸ معظم له به علت مشاغل عدیده‌‌ی فوق تمام وقت فرصت تکمیل یا تعمیق دانش فقهی خود را نداشته است. اقاریر فوق  شواهدی بر مقلد بودن ایشان تا نیمه‌ی خرداد ۱۳۶۸ است.

پنجم: نداشتن اجازه اجتهاد از اساتید خود
حجت الاسلام خامنه­ای از هیچیک از اساتید خود اجازه‌ی اجتهاد ندارد. مهمترین اساتید وی آیت الله سید محمد هادی میلانی (م ۱۳۵۴)، آیت الله سید روح الله موسوی خمینی (م ۱۳۶۸)، و آیت الله شیخ مرتضی حائری یزدی (م ۱۳۶۴) بوده است. (۱۶)
به گزارش خود وی از اساتیدش توجه فرمائید: «درس خارج را هم نزد مرحوم آيةاللّه العظمى ميلانى(ره) شروع كردم. يك سال درس خارج اصول و دو سال و نيم درس خارج فقه ايشان را رفتم تا اواخر سال ۱۳۳۷شمسى كه به قم عزيمت كردم. ناگفته نماند كه در مشهد يك مدتى هم در درس خارج آية اللّه حاج شيخ هاشم قزوينى رفتم؛ يعنى ايشان با اصرار خود ما، يك درس خارج (اصول) شروع كرد.» (سرگذشت خودنوشت، خبرگان ملت، ج۱ ص ۵۳)
«از ميان همه آن درس‌ها، يكى درس امام و بعد از آن درس آية اللّه آقا مرتضى حاج شيخ و ديگرى درس آية اللّه العظمى بروجردى را مى‌رفتم، و در درس فقه و اصول امام هم مستمرن شركت مى‌كردم.» (پیشین ص ۵۴)
آقای خامنه­ای در ضمن بازجوئیهایش در سال ۱۳۴۹ در مورد اساتیدش نوشته است: «سالها (در حدود شش یا هفت سال) به درس ایشان [آیت الله میلانی] حاضر شده ام و صدها صفحه تقریرات درس ایشان نوشته ام». (شرح اسم ص۳۷۳)
درباره درس آیت الله مرتضی حائری یزدی چنین نوشته است. "ايشان خيلي خوش بيان نبود، اما من مي پسنديدم. همان كه بود، من خوشم مي آمد، شاگردهاي ايشان تدريجن كم شدند و [غير از من] دو نفر ماندند، يكي هم مكتب و  هم مدرسه­ای سابق سيدمحمد خامنه­ای و ديگري سيدجعفر شبيري زنجاني. اين دو تن نيز رفته رفته اين درس  را ترک كردند و ماندند استاد و شاگردي تنها كه سيد علي خامنه اي بود. (پیشین ص ۸۲)
نتیجه: نه آیة الله میلانی کلمه­ای در فقاهت آقای خامنه­ای اظهار داشته (۱۷)، نه آیةالله حائری یزدی خطی در اجتهاد شاگرد خصوصی جوان خود نوشته است. علاوه بر نداشتن اجازه اجتهاد، ایشان در رده‌ی معاریف شاگردان هیچیک از اساتیدشان نیز به حساب نمی آمده است، و از هیچیک سند مکتوبی دال بر اعتبار فقهی وی در دست نیست. در مورد آیت الله خمینی مفصلا در دنبال بحث می شود.

ششم. نظر آیةالله خمینی درباره فقاهت آقای خامنه­ای
تنها شهادت مکتوبی که ایشان از یکی از اساتید خود دارد از مرحوم آیت الله خمینی است. آیا اظهار نظرهای کتبی و شفاهی آیت الله خمینی درباره‌ی آقای خامنه ای تأیید اجتهاد وی است؟

الف. اظهار نظرهای منتشر شده در زمان حیات
مجموعه‌ی اهم اظهار نظرهای مکتوب آیت الله خمینی درباره‌ی آقای خامنه ای که در همان زمان صدور منتشر شده است به شرح زیر است (۱۸): 
یک. آیت الله خمینی در حکم امامت جمعه‌ی تهران ایشان نوشته است: «خدمت جناب مستطاب سیدالاعلام و حجت ‏الاسلام آقای حاج سید علی خامنه‏ ای (دامت افاضاته) چون حضور جناب مستطاب حجت ‏الاسلام و المسلمین آقای منتظری ـ دامت افاضاته ـ در حوزۀ مقدسۀ قم لازم بود و ایشان انصراف خودشان را از امامت جمعۀ تهران اعلام نمودند، جنابعالی که بحمداللّه‏ به حُسن سابقه موصوف و در علم و عمل شایسته هستید به امامت جمعۀ تهران منصوب می‏باشید. از خداوند متعال، توفیق جنابعالی را در ارشاد و هدایت مردم خواستارم.  (۲۴ دی ۱۳۵۸، صحیفه‌ی امام ج۱۲)
آیةالله منتظری در باره معرفی جناب آقای خامنه ای به آیت الله خمینی برای امامت جمعه‌ی تهران (۱۹) چنین نوشته است. «علت اصلى اين كه آقاى خامنه‏ اى را مناسب‏تر دانستم و او را انتخاب و پيشنهاد كردم اين بود كه ايشان در خطابه تسلّط داشتند و ركن نمازجمعه، دو خطبه آن است. هر چند شخصيت‏هاى ديگرى با امتيازات و صفات برجسته ‏ترى وجودداشتند، اما به نظر مى‏ رسيد كه آقاى خامنه ‏اى در خطابه از ديگران مسلّط ترند . . . من اين مطلب را در اولين نمازجمعه ايشان هم بيان و تصريح كردم كه ركن نماز جمعه‏ خطبه‏‌هاى آن است و آقاى خامنه‏ اى بهتر از من خطبه مى‏ خوانند. علاوه بر اين كه ايشان را فردى فاضل و خوش‏فكر هم‏ مى‏ دانستم. و گمان مى‏ كنم عملكرد ايشان در دو مسؤوليت فوق يعنى عضويت در شوراى انقلاب و امامت جمعه‏ تهران اجمالن رضايت‏بخش بوده است؛ هرچند اين اشكال به ايشان وارد است كه پايگاه نمازجمعه تهران را كه ‏مى‏ بايست پايگاه دعوت به وحدت و يكپارچگى باشد، بعدها به تريبون يک جناح سياسى و گاه بر عليه ساير جناح‏ها و گروه‏هاتبديل كردند.» (انتقاد از خود: عبرت و وصیت، پاسخ به پرسش نهم، ص ۱۲۵-۱۲۳)
دو. «اینک به پیروی از آرای محترم ملت عظیم ‏الشأن و آشنایی به مقام تعهد و خدمتگزاری دانشمند محترم، جناب حجت ‏الاسلام آقای سیدعلی خامنه‏ ای ـ ایّده ‏اللّه‏ تعالی ـ آرای ملت را برای پس از پایان دورۀ کنونی، تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب می‏نمایم.» (۱۳ شهریور۱۳۶۴، صحیفه‌ی امام ج ۱۹)
سه. آیةالله خمینی در پاسخ به نامه‌ی مورخ ۲۱ دی ۱۳۶۶ آقای خامنه ای که در قسمت اول گذشت، چنین نوشت. «اينجانب كه از سالهاي قبل از انقلاب با جنابعالي ارتباط نزديك داشته ام و همان ارتباط بحمدالله تعالي تاكنون باقي است ، جنابعالي را يكي از بازوهاي تواناي جمهوري اسلامي مي دانم و شما را چون برادري كه آشنا به مسائل فقهي و متعهد به آن هستيد و از مباني فقهي مربوط به ولايت مطلقه فقيه جدا جانبداري مي كنيد، مي دانم و در بين دوستان و متعهدان به اسلام و مباني اسلامي از جمله افراد نادري هستيد كه چون خورشيد، روشني مي دهيد.» (۲۱ دی ۱۳۶۶، صحیفه‌ی امام ج۲۰)
بررسی:
ماحصل این اظهار نظر شفاهی و کتبی صفات زیر به ترتیب تاریخ ادا است. گوینده (خطیب)، فهیم، دارای حسن سابقه، شایسته در علم و عمل، من آقای خامنه ‏ای را بزرگش کردم، متعهد به اسلام ، خدمتگزار، بنای قلبی ‏اش خدمت به ملت است، شناخت و ارتباط نزدیک از سالهای قبل از انقلاب، حامل پیامهای اول نهضت، یک نعمت خدا داد، دانشمند محترم، يكي از بازوهاي تواناي جمهوري اسلامي، چون برادري آشنا به مسائل فقهي و متعهد به آن که از مباني فقهي مربوط به ولايت مطلقه فقيه جدا جانبداري مي كند، در بين دوستان و متعهدان به اسلام و مباني اسلامي از جمله افراد نادري است كه چون خورشيد، روشني مي دهد.
تردیدی نمی توان داشت که آقای خامنه ای از افراد کاملن مورد وثوق آیةالله خمینی بوده است. از صفات حسنه‌ی یاد شده توصیفات علمی آن چهار مورد ذیل است که همگی در مکتوبات رهبر جمهوری اسلامی آمده است: اول. شایسته در علم و عمل، دوم. دانشمند محترم، سوم. چون برادري آشنا به مسائل فقهي و متعهد به آن که از مباني فقهي مربوط به ولايت مطلقه فقيه جدا جانبداري مي كند، چهارم. در بين دوستان و متعهدان به اسلام و مباني اسلامي از جمله افراد نادري است كه چون خورشيد روشني مي دهد.
موردهای اول، دوم، و چهارم توصیف ایشان به صلاحیت های علمی عام است و در عرف حوزوی کمترین دلالتی به فقاهت و اجتهاد مطلق ندارد. اینگونه تعابیر (دانشمند محترم) درباره‌ی خطبای غیر مجتهد کاملا مصطلح است ار قبیل دانشمند محترم جناب آقای فلسفی.
قوی ترین اظهار نظرها سومین مورد است: چون برادري آشنا به مسائل فقهي و متعهد به آن که از مباني فقهي مربوط به ولايت مطلقه فقيه جدا جانبداري مي كند. در این عبارت شهادت آیت الله خمینی به تعهد آقای خامنه ای به مسائل فقهی خصوصا مبانی فقهی ولایت مطلقه‌ی فقیه محرز است. اما سقف این شهادت آشنائی آقای خامنه ای به مسائل فقهی است نه بیشتر. در عرف حوزوی این تعبیر به زحمت به «اجتهاد متجزی» ‌اِشعار دارد، و یقینن به «اجتهاد مطلق» هیچ دلالتی ندارد.

ب. نظرات منقول بعد از وفات
اما از آیت الله خمینی پس از وفات عبارات دیگر هم درباره‌ی آقای خامنه ای شفاهن نقل شده است که از آن عبارات اجتهاد ایشان نتیجه گیری شده است. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی در خاطرات مورخ ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ خود مربوط به جلسه‌ی آن روز مجلس خبرگان رهبری نوشته است: «من هم در چند مورد صحبت کوتاهی کردم و نظرات امام را درباره‌ی صلاحیت رهبری آقای خامنه ای نقل کردم. از قول حاج احمد آقا و آیت الله موسوی اردبیلی هم که در جلسه خدمت امام بودند، همین مضامین تایید شد. (بازسازی و سازندگی: کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی ۱۳۶۸، ص ۱۵۱)
در پاورقی همان صفحه این دو مورد نقل شده است.
۱. آقای هاشمی چنین نقل کردند. «در جلسه ای با حضور سران سه قوه، آقای نخست وزیر (موسوی) و حاج احمد آقا در محضر امام بحث شد. حرف ما با حضرت امام این بود که اگر این قضیه اتفاق بیفتد [برکناری قائم مقام رهبری] ما بعدن با قانون اساسی مشکل داریم، زیرا ممکن است خلأ رهبری پیش بیاید. ایشان چنین گفتند. «خلأ رهبری پیش نمی آید و شما آدم دارید.» گفتم: «چه کسی؟» ایشان در حضور آقای خامنه ای گفتند «این آقای خامنه ای».
۲. حجت الاسلام و المسلمین مرحوم حاج سید احمد خمینی (ره) نقل کردند «وقتی که آیت الله خامنه ای در سفر کره شمالی بودند، امام گزارشهای آن سفر را از تلویزیون می دیدند. از آن منظره دیدار از کره، استقبال مردم و یا سخنرانی ها و مذاکرات خود در آن سفر خیلی جالب بود و امام گفته بودندالحق ایشان شایستگی رهبری را دارند.» (پیشین)
زمان مورد نخست می باید نیمه‌ی دوم زمستان سال ۱۳۶۷ و زمان مورد دوم اواسط بهار ۱۳۶۸ باشد. از آنجا که آیت الله خمینی شورای بازنگری قانون اساسی را تشکیل داده بود تا شرط مرجعیت را از شرائط رهبری بردارند، چون اجتهاد در همه ابواب فقه به عنوان شرط رهبری باقی می ماند، پس اگر آیةالله خمینی فردی را واجد شرائط رهبری بداند بالملازمه یعنی او را مجتهد دانسته است.
عبارت دیگر  را حجت الاسلام سید احمد خمینی مطرح کرد. «حضرت امام بارها از جناب عالی [آقای خامنه­ای] به عنوان مجتهدی مسلم و بهترین فرد برای رهبری نام بردند.» (پیام تبریک یادگار امام به رهبر جدید، رسالت ۱۶ خرداد ۱۳۶۸)

مشکلات منقولات شفاهی بعد از وفات
یک. در بند یک ذیل وصیت نامه بنیانگذار جمهوری اسلامی چنین آمده. "اكنون كه من حاضرم، بعضی نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممكن است پس از من بر حجم آن افزوده شود. لهذا عرض می‌كنم آنچه به من نسبت داده شده یا می شود مورد تصدیق نیست مگر آن­که صدای من، یا خط و امضا من باشد با تصدیق کارشناسان، یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم". (صحیفه‌ی امام، ج ۲۱)  نقل­های مذکور هیچیک خصوصیات فوق را ندارد، بنابراین طبق وصیت مکتوب آیت الله خمینی مسموع نیست.
دو. بر فرض وارد نبودن اشکال قبل، مطابق مبانی مدرسه‌ی آیت الله خمینی عبارت منقول نهایتن صلاحیت ایشان را برای رهبری و اجتهاد کاربردی، مورد نیاز این مقام، اثبات می کند، اما هرگز برای تصدی مقام افتاء و مرجعیت کافی نیستند. آنچنان­که اجتهاد لازم برای عضویت مجلس خبرگان رهبری و وزیر اطلاعات مادون اجتهاد لازم برای رهبری بوده و به طریق اولی چنین اجتهادی مادون اجتهاد لازم برای افتاء و مرجعیت است. (در زمینه‌ی مراتب مختلف اجتهاد نظر صریح آیت الله مشکینی در نماز جمعه‌ی قم سال ۱۳۷۶ در قسمت بعدی خواهد آمد.)
اما در مورد عبارت دوم علاوه بر اشکالات قبل دو نکته‌ی دیگر ذکر کردنی است.
اولن. این مطلب منقول درباره‌ی صلاحیت رهبری ارزشی بیش از یک خبر واحد ندارد. این­گونه مطالب را که به سرنوشت یک ملت مربوط می شود بطور محرمانه به کسی گفته نمی شود. خبر واحد در امور مهمه پذیرفته نیست، بخصوص اگر قرائنی بر خلاف این نقل قولهای شفاهی مشکوک باشد که هست از قبیل مصلحت اندیشی ها و اغراض سیاسی. نظر صریح  آیت الله موسوی اردبیلی در مورد وصایای آیت الله خمینی در خطیه های دی ۱۳۷۲ وی در همین رساله تحلیل خواهد شد. راستی چکونه فردی که در آخر بهمن ۱۳۶۷ نمی دانسته توبه‌ی ظاهری مرتد فطری پذیرفته نیست از جانب آیت الله خمینی مجتهد مسلم خوانده شده است!؟
ثانین. اگر فرض کنیم ناقل معنای «مجتهد مسلم» را بدرستی درک می کرده، این اجتهاد در حد مورد نیاز رهبری است، و یقینن در افتاء و مرجعیت تقلید مقبول نیست. (۲۰)

نتیجه: هیچ سند مکتوبی دال بر تایید اجتهاد آقای خامنه ای از سوی آیت الله خمینی در دست نیست. از اظهارات منتشر شده در زمان حیات آیت الله خمینی بر می آید که اگرچه جناب آقای خامنه ای به شدت مورد وثوق ایشان بوده اند، اما تعبیر «آشنا به مسائل فقهي» حتی به «اجتهاد متجزی» هم ‌اِشعار ندارد، چه برسد به دلالت به «اجتهاد مطلق».
نقلهای شفاهی که بعد از وفات ایشان ابراز شده، اگر معارض با نص وصیت نامه‌ي سیاسی الهی بنیانگذار جمهوری اسلامی نبود، صلاحیت آقای خامنه ای را برای رهبری و بالملازمه اجتهاد کاریردی مورد نیاز متصدی مقام رهبری را اثبات می کرد، بعلاوه اخبار آحاد در مسائل مهمه حجت نیست. اجتهاد حجت الاسلام و المسلمین خامنه ای از طریق گواهی کتبی اجتهاد ایشان از سوی اساتیدشان که مطمئن ترین طرق است قابل احراز نیست. 

نتیجه‌ی باب اول: حجة­الاسلام و المسلمین خامنه‌ای تا ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ نه تنها ادعای اجتهاد نداشته بلکه چندین بار کتبن و شفاهن به مقلد بودن خود  اقرار کرده است. در دوران تحصیل خارج تنها حدود دو سال و نیم نخست مشهد و دو ثلث نخست دوران قم ممحض در فقه و اصول بوده است. بیشترین مشغله‌ی وی از یک سو مطالعه‌ی انبوه رمان، شعر و ادبیات معاصر عربی و ترجمه‌ی کتب انقلابی و از سوی دیگر منبر و تبلیغ و جلسات عمومی انقلابی معارف اسلامی بویژه تفسیر قرآن و نهج البلاغه برای جوانان بوده است. هم بحثهای اصلی ایشان نیز اشتهاری به فقه و اصول نداشته اند. یک دهه به تدریس سطوح عالی فقه و اصول اشتغال داشته اما با چندین بار بازداشت، تبعید، زندگی مخفی خارج از مشهد و فشار نیروهای امنیتی تدریسهایش را گسسته بوده است. اشتهار ایشان در دهه‌ی پنجاه به خطبه های انقلابی و جلسات معارف اسلامی روشنگرانه‌ی وی بوده است. ایشان از هیچیک از اساتید خود اجازه‌ی اجتهاد ندارد و تقریر دروس اساتید خود را مطلقا منتشر نکرده است. عبارات آیت الله خمینی که در زمان خود ایشان منتشر شده بی اطلاعی ایشان از مبانی فقهی را رد می کند اما اجتهاد مطلق وی را اثبات نمی کند. منقولات پس از وفات غیر از تعارض با نص وصیت نامه‌ی ایشان از اثبات اجتهاد مطلق در حد افتاء عاجز است. از ایشان تا سال ۱۳۶۸ (جز یک مقاله‌ی ۴۰ صفحه ای رجالی) هیچ اثر فقهی اصولی منتشر نشده است. مشاغل مدیریتی اجرایی تبلیغی پس از انقلاب ایشان نیز تا درگذشت آیت الله خمینی تناسبی با فقاهت و اجتهاد ندارد. کثرت مشاغل در دهه نخست جمهوری اسلامی به ایشان اجازه‌ی کمترین تدریس و تحقیق فقهی اصولی تا سال ۱۳۶۸ نداده است. دو اظهار نظری فقهی ایشان که بعد از تخطئه‌ی علنی آیةالله خمینی، از هر دو برگشت بالاترین دلیل عدم اجتهاد وی است. یکی درباره‌ی ولایت مطلقه‌ی فقیه در دی ۱۳۶۶ و دیگری درباره‌ی مقبول بودن توبه‌ی ظاهری مرتد فطری در مورد سلمان رشدی در ۲۸ بهمن ۱۳۶۷. نتیجه این که اجتهاد مطلق و بالفعل ایشان تا اواسط خرداد ۱۳۶۸ قابل احراز نیست.

پایان بخش اول
kadivar.mohsen59@gmail.com



یادداشتها:
(۱) پیش نویس این رساله را قبل از انتشار دوازده نفر از دوستان اهل فضل مطالعه کرده و تذکرات و پیشنهادهای ارزشمندی به نویسنده داده اند. اما به علت خفقان رو به افزایش استبداد دینی هیچکدام  حتی عزیزان مقیم خارج از کشور مایل نبودند نامشان ذکر شود، وظیفه‌‌ی خود می دانم از یکایک این دوستان مشفق صمیمانه تشکر کنم.
نسخه‌ی برخی روزنامه ها و یکی از کتابها توسط دو نفر از دوستان دیگر تهیه شده است، که باز به همان دلیل مجاز به ذکر نامشان نیستم. از ایشان نیز صمیمانه سپاسگزارم.
اغلب قریب به اتفاق کتابهای مستند این رساله توسط بخش امانت بین کتابخانه ای دانشگاه دوک فراهم شده است. از کتابداران صبور آن هم کمال تشکر را دارم.

(۲)منابع سرگذشت آقای سید علی خامنه ای عبارتند از:
- خبرگان‌ ملت‌ (شرح‌ حال‌ نمایندگان‌ مجلس‌ خبرگان‌ رهبری‌)، تهران، دبیرخانه‌ی‌ مجلس‌ خبرگان‌ رهبری‌،۱۳۷۸، جلد اول، ص ۷۵-۴۷.
- زندگی نامه در پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری [بی تاریخ]
- نگاهی گذرا به زندگینامه‌ی حضرت آيت‌الله‌العظمی سيد علی حسینی خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی ایران، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، مورخ ۱ فروردین ۱۳۸۷.
- کتاب «شرح اسم: زندگینامه آیت‌الله سید علی حسینی خامنه ای (۱۳۵۷-۱۳۱۸)» نوشته هدایت الله بهبودی [رئیس دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری]، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، تهران، ۱۳۹۱، ۷۵۶ صفحه، چاپ ششم.
مورد اول به قلم خود ایشان است و بقیه مبتنی بر آن. مورد اخیر مشروح ترین است. در برخی موارد منابع فوق ناهمخوان است.

(۳)سید علی بسیاری از رمانهای منتشر شده خارجی را در نوجوانی مطالعه کرد… بعدها گفت که رمان خوانی او در ابتدا بی هدف بود و تحت تاثیر کششهای داستان پردازی قرار داشت. «اشتباه کردم که همه جور رمانهایی خواندم چرا که رمان مثل آبی که در خاک نرم نفوذ می کند همه جا را می گیرد، وقت را پر می کند»…. كتاب هايي چون جنگ و صلح نوشته لي يف نيكالايوويچ تولستو ي، بينوايان اثر ويكتور ماري هوگو، برخي آثار رومن رولان مانند ژان كريستوف، هر آنچه از الكساندر دوماي پدر و پسر ترجمه شده بود، كتاب هاي ميشل ژواگو، دن آرام نوشته ميخاييل شولوخوف، كمدي الهي اثر دانته آليگي هري و ... را در اين دوره و نيز دهه چهل خواند و گاه چون بينوايان را دوباره خواند…. با ورود به آموزش هاي فقهي در پايان دوره سطح و ابتداي درس خارج، از شدت مطالعه و گرايش سيدعلي خامنه اي به رمان كاسته شد، اما قطع نگرديد. در آن دوره که شايد پنج سالي به درازا كشيده شده باشد «كمتر رماني بود كه آن وقت ها اسم آورده بشود و من نخوانده باشم.» (شرح اسم ص ۷۱-۷۰)

(۴)ضمنا فلسفه را با درس اشارات آیت الله منتظری آغاز کرد (شرح اسم ص ۸۵) و با اسفار و شفای علامه طباطبائی ادامه داد. (پیشین ۸۵-۸۴)

(۵) سه نفر دیگر به عنوان هم بحث ایشان معرفی شده اند: 
- یک سال را با [آیت الله] شیخ مهدی ربانی املشی (۱۳۶۴-۱۳۱۳) کتاب صلوة را بدون درس مباحثه کرده است. (شرح اسم ص ۸۵)
- «مدت کوتاهی نیز با [آیت الله محمد باقر] مهدی باقری کنی [متولد ۱۳۰۵، عضو مجلس خبرگان رهبری و قائم مقام دانشگاه امام صادق (ص)] به مرور درسها گذراند.» (پیشین ص ۸۴) 
 - در سرگذشت دفتر حفظ و نشر آثار رهبری علاوه بر چهار هم بحث مذکور حجت‌الاسلام محمدجواد حجتی كرمانی (متولد ۱۳۱۱) «از هم مباحثه‌های نزدیک او» معرفی شده است.

(۶) نظر استاد دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی (متولد ۱۳۱۳) درباره‌ی دوست دوران طلبگی اش خواندنی است. «سخن بر سر تفسیر این رباعی از خیام بوده است: یاران موافق همه از دست شدند /  در پای اجل یکان یکان پست شدند. خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر / دوری دو سه پیشتر زما مست شدند. فیضی می پرسد. "بیرون از فضای این رباعی، در شرایطی که خودتان در آن به سر می برید، از حال و هوای خودتان با دوستانی که داشتید و دیگر ندارید، سخن بگویید." دکتر دینانی  چنین می­گوید. "من دقیقن حالی را که خیام وصف می کند، درک می کنم و آن حال را دارم . . . دوستانی دارم که سالهاست راه ما از هم جداست. درجوانی و طلبگی  با هم بودیم و بیش از ده سال هم اتاق و هم خرج و هم صحبت بودیم. ولی بعد ها روزگار ما را به دانشگاه برد و تند باد حوادث آن ها را به سیاست و قله های رفیع پست و مقام کشاند و در واقع راه ما جدا شد. با این­که ممکن است من از کرده های منسوب به آنان ناراضی باشم، کما این­که هستم، و با این­که هیچ رابطه ای بین ما وجود ندارد، با این حال اگر خطری آنها را تهدید کند، من نگران می شوم و بی آن­که بخواهم، یک دلدادگی عاطفی بین ما وجود دارد. شوخی که نیست عمری را با هم گذراندیم." (هستی و مستی، حکیم عمر خیام نیشابوری به روایت حکیم دکتر دینانی" گفتگوی کریم فیضی با دکتر دینانی، انتشارات اطلاعات، ۱۳۸۸، ص۳۶۰)

(۷) حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری (متولد ۱۳۲۲) در مصاحبه‌ی مورخ ۱۲ بهمن ۱۳۸۸ با پایگاه اطلاع رسانی رهبری با عنوان «آقا مثل عمار بودند»: «ایشان بیشترین رفاقتشان در مدرسه، با آقای شیخ حسین ابراهیمی دینانی بود؛ كه الآن معروف است به آقای دكتر دینانی. آقا شیخ حسین، رفیق خیلی صمیمی آقا بود. چون آن موقع خصوصیات اخلاقی آقای ابراهیمی هم خیلی نزدیک به آقابود. خیلی معاشرتی بود. خیلی آدم خوش‌برخورد و خوش‌ذوقی بود. باز در این قضایا آقا برجستگی داشت. یعنی ذوق و نگاه فرهنگی‌ای كه آقا دارند . . . مثلن در مسائل شعر و ادب، ایشان حسابی تسلط داشتند . . . آقا شیخ حسین هم چنین ذوقیاتی داشت. در بحث فلسفه هم، همان موقع محسوس بود كه آقای ابراهیمی، گرایش حسابی به فلسفه دارند. از شاگردهای آقای طباطبایی بودند. آدم‌های لطیف و عارفی بودند. سنخیتشان با آقا بیش از بقیه بود . . . اما كسی كه بیش از همه در مدرسه به آقا نزدیک بود، آقاشیخ حسین بود، دكتر دینانی.»

(۸) البته در کتاب شرح اسم (ص ۲۲۱) مدت تحصیل ایشان دو سال بیشتر ذکر شده است. «او تا سال ۱۳۴۹ش همچنان به درس آموزی خارج فقه ادامه داد.» گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر رهبری به واقع نزدیک تر است.

(۹) کتابی همین روزها توزیع می شود با عنوان "خاطرات و مبارزات آیةالله سیدمحمدخامنه­ای" جواد عریانی و جواد کامور بخشایش، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۹۲، جلد اول. در این کتاب ظاهرن نکاتی درباره زندگی برادر یافت می شود.

(۱۰) علاوه بر ترجمه «دمعة و ابتسامة» اثر جبران خلیل جبران که منتشر نشد، ترجمه كتابی از محمد قطب، برادر سیدقطب را آغاز کرده بود كه شنید كه سید صدرالدین بلاغی با نام برهان قرآن آن را چاپ و منتشر كرده بی آن­كه نشانی از نویسنده مصری روی آن گذاشته باشد. (شرح اسم ص۲۴۳)

(۱۱) عبارت پایانی مقاله: «تا اینجا درباره دو کتاب از چهار کتاب اصلی علم رجال، یعنی اختیارالرجال و فهرست شیخ طوسی سخن گفته شد. بدین گونه تتمه این مقال مشتمل است بر معرفی دو کتاب دیگر، یعنی کتاب الرجال یا الابواب تألیف شیخ طوسی و کتاب فهرست معروف به رجال نجاشی تألیف ابو العباس احمد نجاشی. امید است این تتمه نیز تکمیل شود.»

(۱۲) «تدريس را از اوّلين روزهاى طلبگى رسمى، يعنى بلافاصله پس از تمام شدن دوره دبستان شروع كردم. اوّلين تدريس، كتاب امثله ياصرف‌مير بود كه براى دو شاگرد بزرگ‌سال از منبرى‌هاى مشهد شروع كردم و تا سال ۱۳۳۷ شمسى كه در مشهد بودم، كتاب‌هايى از صرف، نحو، معانى،بيان، اصول و فقه را تدريس مى‌كردم. در قم هم در كنار درسى كه مى‌خواندم، تدريس نيز مى‌كردم.» (خبرگان ملت، ج۱ ص۵۱)
«او در تدریس کتاب «جواهرالبلاغه» که مدتی در مشهد به جای مطول آموزش داده می شد تبحر داشت.» (شرح اسم ص ۶۸)

(۱۳) یادنامه علامه­امینی ص ۴۱۲-۳۷۱  این مقاله به صورت کتابی مستقل توسط دفتر فرهنگ نشر اسلامی، تهران، ۱۳۶۹، ۶۲ صفحه منتشرشده­است.

(۱۴) مراجعه به مجموعه‌ی سخنرانی ها، مصاحبه ها، خطبه ها، و پیامهای جناب آقای خامنه ای منتشر شده تا ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ قرائن فراوانی در این زمینه به دست خواهد داد. یکی از این مجموعه ها پرسش و پاسخهای ایشان با دانشجویان دانشگاه تهران است که حاوی نکات متعددی در این زمینه است.

(۱۵) چند سال قبل از درگذشت آیة الله خمینی، حجةالاسلام قرائتی در برنامه‌ی مشهور درسهايی از قرآن خود در سیمای جمهوری اسلامی در مراتب خلوص و دوری از هوای نفس برخی از مسئولین جمهوری اسلامی سخن می گفت. یکی از  شاهد مثالهایش این بود که در مجلسی مجری گفته است که از حضرت آیةالله خامنه­ای ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران دعوت می کنیم که برای سخنرانی تشریف بیاورند. آقای خامنه­ای پشت تریبون آمده و به عنوان اولین جمله گفته «ضمن تشکر لطفن در به کار بردن القاب دقت کنید. آیة الله را به مجتهد می گویند و من مجتهد نیستم.» خوشبختانه حجت الاسلام قرائتی در قید حیات است و می تواند توضیحات بیشتری در این زمینه ارائه کند. فیلم مربوطه نیز در آرشیو تلویزیون موجود است. این خاطره‌ را یکی از دوستان کاملن موثق که پیش نویس رساله را قبل از انتشار خوانده است، شخصن از سیمای جمهوری اسلامی مشاهده و استماع کرده و کتبن برایم شرح داد. اگر خوانندگان محترم از این خاطره یا موارد مشابه آن اطلاع دارند، لطفن نویسنده را در جریان بگذارند.

(۱۶) دعاوی دیگری که در زیر آمده نیز درباره اساتید مقام رهبری در کتاب شرح اسم مطرح شده ولی در سرگذشت خودنوشت آقای خامنه ای به چشم نمی خورد.
الف. مدتها (نزدیک یک سال ) در درس ایشان [آیت الله سید حسن قمی] حاضر شده ام. (ص۳۷۳) آیت الله قمی از فروردین ۱۳۴۶ تا مهر ۱۳۵۷ به مدت ۱۲ سال تبعید بوده است، علی القاعده باید این یک سال تلمذ در سال ۱۳۴۴ بوده باشد. آقای خامنه­ای سال ۱۳۴۵ در تهران زندگی مخفی داشته است.
ب. حدود يک سال نيز در درس اصول آقاي [آیت الله سید محمد] داماد شركت جست. ( ص ۸۲)
ج. حدود يک سال هم در جلسه هايي كه آيت الله [سید کاظم] شريعتمداري به درخواست عده اي از فضلاء قم در خانه اش تشكيل داده بود شركت جست. (پیشین)

(۱۷) سرگذشت و مجموعه‌ی مکاتبات و اجازات مرحوم آیت الله میلانی در کتاب "علم و جهاد: حیاة آیة الله العظمی السید محمد هادی الحسینی المیلانی" تالیف السید محمد علی الحسینی المیلانی، مراجعة و اشراف السید علی بن السید عباس الحسینی المیلانی، ۱۴۲۷ ق، قم، زیر منتشر شده است. لسان الصدق، مجلدان. در این کتاب تنها در دو جا اسم آقای خامنه ای به چشم می خورد: یکی نام ایشان در فهرست ۱۳۳ نفره شاگردان آیةالله میلانی به ترتیب حروف الفبا. «۴۶. السید علی الخامنئی» (ج ۱ ص ۱۲۱) دیگری دست خط نامه‌ی ایشان به آیت الله میلانی (اعزام مشمولین مشهد و برنامه‌ی منابر) نامه فاقد تاریخ (۲۴ شعبان) است، از قرائن داخلی آن می باید متعلق به سال ۱۳۴۲باشد. «کتاب من السید القائد الخامنئی الی سماحة السید المیلانی» (ج ۲ ص ۱۹۴) درباره این نامه بنگرید به شرح اسم (ص ۱۶۴-۱۶۲). جوابی به نامه داده نشده است. در این کتاب کلمه ای در باره مقام علمی یا اجتهاد آقای خامنه ای به چشم نمی خورد.

(۱۸)  اهم اظهار نظرهای شفاهی منتشره از آیت الله خمینی درباره آقای خامنه ای به شرح زیر است.
یک. آیت الله خمینی در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۳۵۸ در سخنانی خطاب به دانشجویان تهران آقای خامنه ای را جهت حضور در محافل دانشجویی و مقابله با گروههای غیرمذهبی با این تعابیر معرفی می کند: «البته باید اشخاصی هم که گوینده هستند بیایند در دانشگاه و من پیشنهاد می‏کنم که آقای آقا سید علی آقا بیایند، خامنه‏ ای. شما ممکن است که بروید پیش ایشان از قول من بگویید ایشان بیایند به جای آقای مطهری. بسیار خوب است ایشان، فهیم است؛ می‏تواند صحبت کند؛ می‏تواند حرف بزند.» (صحیفه‌ی امام ج۸)
دو. اظهارات آیت الله خمینی خطاب به دبیرکل و اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی در تابستان ۱۳۶۰: «لکن افرادی که این حزب را ایجاد کردند، خوب، من می‏ شناختم. من آقای خامنه ‏ای را بزرگش کردم. من آقای هاشمی را بزرگ کردم، من آقای بهشتی را بزرگش کردم.» (صحیفه‌ی امام ج۱۵)
سه. بیانات آیت الله خمینی در جمع اصناف و بازاریان در سال ۱۳۶۲: «شما اگر گمان بکنید که در تمام دنیا، رئیس‏ جمهورها و سلاطین و امثال اینها، یک نفر را مثل آقای خامنه ‏ای پیدا بکنید که متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار، و بنای قلبی ‏اش بر این باشد که به این ملت خدمت کند، پیدا نمی ‏کنید. ایشان را من سالهای طولانی می‏ شناسم، و در آن زمانی که اوّل نهضت بود ایشان وارد بود و به اطراف برای رساندن پیامها تشریف می‏ بردند، و بعد از این هم که این انقلاب به اوج خودش رسید، ایشان حاضر واقعه بود همه جا، تا آخر و حالا هم هست. یک نعمت خدا به ما، این است که داده.» (صحیفه‌ی امام ج۱۷)

(۱۹) آیةالله منتظری: «پس از درگذشت آقاى طالقانى(ره)، مرحوم امام مرا به امامت جمعه تهران نصب كردند؛ و تا زمانى كه براى اداره ‏مجلس خبرگان در تهران بودم نمازجمعه را هم اقامه مى‏ كردم. اما پس از آن، خدمت امام (ره) رفتم و عرض كردم كه عازم‏ قم هستم و رفت و آمد برايم مشكل است، و شما فرد ديگرى را كه در تهران باشد براى امامت جمعه تهران تعيين كنيد. ايشان گفتند «من كسى را در نظر ندارم، شما خودتان مشخص كنيد.» من آقاى خامنه‏ اى را به ايشان پيشنهاد كردم. امام (ره) فرمودند «من در اين موضوع دخالت نمى‏ كنم.» مرحوم حاج سيداحمد خمينى اصرار مى‏كرد كه آقاى گلزاده غفورى را معرّفى كنم. ولى من گرچه آقای گلزاده غفوری را صالح و عالم می دانستم اما آقاى خامنه ‏اى را براى اين مسؤوليت مناسب‏تر مى‏دانستم. در نهايت در نامه­ اى استعفاى خود راتقديم امام كردم و از ايشان خواستم فرد واجد شرايطى را تعيين نمايند. مرحوم امام نيز حكم امامت جمعه را خطاب‏ به آقاى خامنه­اى صادر كردند.» (انتقاد از خود: عبرت و وصیت، پاسخ به پرسش نهم، ص۱۲۵-۱۲۳)

(۲۰) از زاویه‌ی دیگر  مرحوم آیةالله خمینی در رعایت القاب حوزوی بسیار محتاط بود و هرگز برای ایشان عنوانی بیش از حجةالاسلام استفاده نکرد. این لقب در واژگان ایشان برای مجتهدین بکار نمی رود. در حالی که ایشان برای شاگردان مجتهد خود از عنوان «حجت الاسلام و المسلمین» استفاده می کرد و در مورد مراجع هم طراز خود عنوان «آیت الله» را بکار می برد. در جامعه معمولن روحانیون با یک درج بالاتر از آنچه مراجع استعمال کرده اند خطاب می­شوند. لذا آن­که ایشان حجةالاسلام خوانده نهایتن حجةالاسلام و المسلمین ممکن است خطاب شود.  مرحوم آیةالله خمینی یکی از شاگردانش را پس از انقلاب با عنوان حجةالاسلام و المسلمین و یک بار هم با عنوان آیةالله خطاب کرده و آن مرحوم آیةالله منتظری است. در سال ۱۳۶۸ برای مرحوم آیت الله علی مشکینی هم عنوان حجة الاسلام و المسلمین» به کار برد.