Translate

Friday, May 10, 2013

خامنه ای مسلمان می شود!؟


محمـد نـوری­زاد
من قبول دارم که دیپلمات­ها امروز بذر سخنی را می افشانند که فردا بتوانند محصول و ثمر مطلوب خود را بربچینند. من قبول دارم که دیپلماسی با صداقت و درستی و مقولات اخلاقی جفت و جور نیست. قبول دارم که هر دوز و کلکی را می شود در انبان دیپلماتها بهم پیوست. منافع ملی کشورها، مطلعِ مألوفی است که می شود هر پدیده­ی اخلاقی را برایش فدا کرد. می­شود دروغ گفت و برای فریبِ طرف مقابل به صداقتِ آن دروغ سوگند یاد کرد.
آیین دیپلماسی مثل دارویی است که ورزشکاران برای تقویت خارج از قاعده­ی عضلات خود مصرف می­کنند. اگر این روزها در بساط اغلب ورزشکاران کشورمان، نماد و روحیه­ی پهلوانی کمتر یافت می­شود، شاید به این دلیل است که ورزشکاران بمحض مصرف داروهای تقویتی یا دوپینگی، پای بر پله­های دوز و کلک می گذارند. اینجاست که هرچه نعره­ی یا ابوالفضل و یاعلی و یاقمربنی هاشم سر بدهند، نه که خودشان پیشاپیش صداقتشان را مخدوش کرده اند، هرگز نیز مختصر عطر و بویِ مرام پهلوانی از نعره­هایشان به مشام نمی­رسد.
نیز در آیین دیپلماسی، نانوشته و در صورت لزوم، همگان مجاز به مصرف داروهای دوپینگیِ دروغ و مکر و دسیسه و فریب و وعده­های نامحتمل و ناکسی و ناجوانمردی و از پشت خنجرزدن اند. مثل یک قرارداد پذیرفته شده و امضاشده که همه­ی ملتها بدان پایبندند. مثل واکس زدن به چرکیِ نجاستی که نمایندگانِ سیاسیِ ملتها به تمیزی و مطلوبیتِ آن متمایل­اند. مثل این که در آیین ورزش، فردا روزی همگان در مصرف داروهای تقویتی مجاز باشند و گله­ای و اعتراضی و مجازاتی نیز در کار نباشد.
در نقطه­ی مقابل، انقلابیون اما صریح و جازم و قاطع و حساس­اند. صادق بودنشان را یک­جا تأیید نمی­کنم اما بر قاطعیت و صراحتِ سخن و رویه­های انقلابیون توافق دارم. انقلابیون بخاطر شتابی که در دستیابی به نتیجه­ی مطلوبشان دارند، فرصت چندانی برای تأمل و تفکر و فروشدن به روشهای مبتنی بر صبوری و تعقل و مدارا ندارند. سراسیمه­اند تا در یکسال و ده سال و بیست سالِ عمرِ انقلابی شان به نتیجه برسند و عرصه های سیاسی و ملی کشورشان را در اختیار بگیرند. اگر تصمیم به انجام کاری می­گیرند، فرصت چندانی صرف واکاوی آن نمی­کنند. طی یکی دو نشستِ جمعی به انجامش دستور می­دهند. با هر خسارت و هر نتیجه­ی ناجوری که از آن بربجوشد. اگر به کسی مظنون شوند، سرضرب ترتیبش را می­دهند. این که به آن مظنون و به فرد متهم فرصت دفاع بدهند و بخود امکان تحقیق و مداقه، نه چیزی است که در قاموس انقلابیون به تعریف آید.
فرهنگ انقلابی، چه درست یا نادرست، یک فرهنگ مغشوش و ناپایدار، و حتا هردمبیل است. چرا که بر تغییر بنیانهای قوام­یافته­ی پیشین مُصرّ است. بی آن­که برای فردای پیروزی، برنامه و توش و توانی داشته باشد. چه بشود که از هر هزار انقلاب، انقلابی چون برچیدن دست استعمار انگلستان از سرِ هند به رهبری گاندی سربرآورد و همو سر در برابر انسانیت فرود آرد. یا انقلابی چون برچیدن بساط نژاد پرستی در آفریقای جنوبی به رهبری فردِ پیامبرگونه­ای چون نلسون ماندلا که در فردای پیروزی پرچمِ بخشایش علم کند.
در پیروزی انقلاب اسلامی ایران غلیظ ترین خشونت ها و آدمکشی ها و مصادره ی اموال مردم به اسم اسلام صورت پذیرفت. جوری که منصف ترین انسانهای مؤثر در انقلاب نیز امروزه به این نتیجه رسیده اند که اگر انقلاب اسلامی قراربود به یک چنین وضع و ریخت و قیافه ای که امروزه بدان مبتلاست تغییر ماهیت بدهد، همان به که انقلاب نمی­شد. حداقل این که روحانیت و اسلام از ریخت نمی افتاد و دست متولیانش در این مُلک به خون و دزدی آلوده نمی شد.
این که جناب خامنه­ای در سی و چهار سالگی جمهوری اسلامی فرموده اند "من یک دیپلمات نیستم، یک انقلابی­ام، نه تنها دستِ حکمت به شق القمری حکیمانه بدر نبرده­اند، بل سخن به خطایی ناموزون آراسته­اند. پریشانیِ من به این است که چرا ایشان نفرموده­اند "من یک مسلمانم!"
در این سی و چهار سال، نه که تلخ­ترین و شنیع­ترین و شقی ترین رویه های مملکت داری به اسم مسلمانی و شیعی در این کشور به صحنه آمده، بدیهی است که کسی را به مسلمانی ما رغبت نباشد. و گرنه اگر رهبران و مردمان ما به ادب و فهم و دوراندیشی پیامبران و امامان شیعه و انسانهای برجسته­ای چون گاندی و نلسون ماندلا مزین بودند، امروزه جناب خامنه­ای با غرور گردن بر می­کشید و می­فرمود "من یک دیپلمات نیستم، یک مسلمانم". و بر مختصات و شایستگی­های یک مسلمان مهر می­زدند. که یعنی در قاموس مسلمانی، نه دروغ است و نه فریب و نه از پشت خنجرزدن. چه برسد به آدم­کشی و غارت اموال مردم یک کشور توسط متولیان اسلامی­اش.
من می گویم "اتفاقن ایشان با هوشمندی سخن از انقلابی بودن خود بمیان آورده­اند." چرا؟ می­گویم. در جایی که از مسلمانی و شیعی­گری آبرویی نمانده باشد، شاید بشود از ریسمان انقلابی­گری آویخت. همین.    http://nurizad.info/?p=21655
نوزدهم اردیبهشت سال نود و دو