"علم الهدی" حجةالاسلامی است که هم خواب آیةالهی را دیده و خواب جانشنی واعظ طبسی و به چنگ آوردن تولیت آستان قدس را! این خواب چنان شیرین است که برای رسیدن به آن هر دروغی را حاضر است بگوید و از چاپلوسی رهبر و پابوسی مجتبی خامنه ای نیز دریغ ندارد.
درجریان رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی، او نیز خود را نخود آش کرد و ضمن ستایش از شورای نگبهان به سبک سرلشگر فیروز آبادی چنین گفت.
"در شورای نگهبان یک نفر تصمیم نمیگیرد بلکه ۶ مجتهد عادل احراز صلاحیتها را بررسی کرده و خلاف تشخیص خود را به هیچ عنوان اعلام نمیکنند و البته در تشخیص آنها نیز کسی حق ندارد که بگوید حق من از بین رفته است چرا که قانون تشخیص را واگذار به این شورا کرده است؛ پس این که کسی بگوید مظلوم واقع شده درست نیست. به هیچ عنوان ظلمی وجود نداشته و تجاوز به حقی نشده است. چون حقی نیست که ظلم باشد."
علم الهدی خوب می داند که خمینی برای شورای نگهبان شش مجتهد دیگر غیر اینها را برگزیده بود که نظرات آنها خلاف مجتهدین برگزیده خامنه ای است. بنابراین، موضوع اصلن مسئله اجتهاد نیست، بلکه خط سیاسی است. اکثریت مجتهدان شورای نگهبان دوران خمینی خط سیاسی متفاوت با اکثریت مجتهدان کنونی شورای نگبهان دارند و مسئله همین جاست!
علم الهدی که در نماز جمعه مشهد خطبه می خواند، چنین ادامه داد.
افراد رد صلاحیت شده میتوانند مراجعه کرده و از آن فقها و شورای نگهبان بپرسند که بر طبق چه علائم و نشانهای احراز صلاحیت نشدهاند و نسبت به این علائم دفاع کنند و اگر نیاز بود دوباره تجدید نظر صورت گرفته و به تشخیص دومی برسند.اما قطعا راه پیگیری قانونی رجوع به مقام معظم رهبری نیست؛ حضرت آقا در دو روز گذشته که ما خدمت ایشان رسیدیم میفرمودند که قانون وظیفه احراز و تشخیص را بر عهده شورای نگهبان گذاشته است. بنابراین احراز و تشخیص چیزی نیست که بنده بخواهم دستور بدهم و با دستور حل نمیشود. حداکثر دستور رهبری این است که دستور تجدید نظر دهند. اصلا اینکه فکر کنیم در کشور هر چه مطابق میل ما صورت نگرفت بخواهیم از حکم حکومتی و ولایت فقیه استفاده کنیم و به تعبیری بگوییم حکم حکومتی و ولایت فقیه ابزاری است که مجری اراده و خواست ما شود، قطعن غلط بوده و درست نیست؛ این که رهبری قانون را بر هم بزند نیز توقع غلط و بیجایی بوده و به گونهای زیاده خواهی بوده است.
هم علم الهدی می داند، هم حضرت آقا می داند، هم آقازاده حضرت آقا، مجتبی همه می دانند که این بازی ها برای زمینه سازی جانشینی او به جای حضرت آقاست می داند و هم هاشمی رفسنجانی و خیلی های دیگر می دانند که حتی همین شورای نگبهان بصورت کودتائی و در غیاب مخالفان رد صلاحیت هاشمی تشکیل جلسه داده و شتابزده رای به رد صلاحیت وی دادند. شک نیست سر نخ این رد صلاحیت به بیت رهبری وصل است و بنابراین حضرت آقا که خودش دستور رد صلاحیت را داده، چگونه می تواند حکم به رد نظر خودش بدهد، مگر زیر سنگنین ترین فشارها. حتا اگر دستور تجدید بررسی را هم بدهد نتیجه همین خواهد بود که الان هست زیرا مسئله اصلی کنار گذاشتن هاشمی و به ریاست جمهوری رساندن یک کارگزار بیت رهبری است.
علمالهدی با اشاره به نامه زهرا مصطفوی فرزند آیةالله خمينی به خامنه ای چنین گفته. "در ارتباط با نامه زهرا مصطفوی که گفتهاند امام بعد از اینکه اسم مقام معظم رهبری را آوردهاند سپس اسم آقای هاشمی را نیز آوردهاند، باید بگوییم که اگر منظور این بود که یعنی امام (ره) برای رهبری نظام این دو نفر را در نظر گرفتند نه تنها دروغ است بلکه خلاف واقع نیز هست. باید این را تشخیص دهیم که حضرت امام نه تنها یک فقیه بلکه یک خبره فقیهشناس هم بودند و این گونه نسبت دادن به امام هتک حرمت به امام راحل است. که امام برای رهبری این امت دو نفر را کنار هم به عنوان فقیه جامعالشرایط دیدهاند. البته خود آقای هاشمی هم نه در آن زمان و نه الان چنین ادعایی ندارند که فقیه جامعالشرایط هستند و حتا خود به عنوان فقیه جامعالشرایط به رهبری مقام معظم رهبری رای داد. اما اگر منظور این بوده که امام آقای هاشمی و مقام معظم رهبری را همواره دو عنصر موثر در انقلاب و دو یاور و معین خود میدانستند باید گفت که واقعیت همین است."
(علم الهدی اینجا هم دروغ می گوید. یکی از مشکلات موجود بر سر راه رهبر کردن علی خامنه ای در مجلس خبرگانی که پس از درگذشت آقای خمینی تشکیل شد، مجتهد جامع الشرایط نبودن خامنه ای بود و به همین دلیل گفتند در این شرط را نادیده بگیرم و گرفتند. اما این که آقای خمینی در خلوت خانه خود چه گفته، طبیعی است که فرزندان وی که در خانه و درکنار او بوده اند صاحبنظرتر از امثال علم الهدی هستند که در آن دوره برای راه یافتن به خانه آقای خمینی باید چند بار به دست بوسی احمدی خمینی می رفتند!)
علم الهدی در ادامه شکرخوری اش در خطبه نماز جمعه مشهد چنین گفته که این
حضرت آقا در مدیریت کشور دخالت نمی کنند و در واقع مقام معظم زمانی دخالت میکنند که اساس انقلاب در معرض خطر قرار گیرد. اما اینکه در جزئیترین مسائل نیز دخالت کنند، قطعا سنگ بر روی سنگ نمیایستد.
(همه مردم ایران می دانند که حضرت آقا در حد رنگ و اندازه و فرم لباس زنان، تعداد بچه ها، تعیین امام جمعه ها و از جمله خود علم الهدی و از کوچکترین تا بزرگترین و خونین ترین مسائل (از جمله خطبه نماز بعد از کودتای انتخاباتی 88 و فرمان سرکوب خونین مردم)، تا مسائل اتمی و کوچکترین مسائل خارجی و کوچکترین تصمیمات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور دخالت مستقیم دارد و بیت او دولت ثابت در کنار دولت هائی است که ریاست جمهوری ها تشکیل میدهند. توی چشم مردم نگاه کردن و خطبه ای با این دروغ ها گفتن جسارت نه، بلکه وقاحت لازم دارد که ظاهرن علم الهدا به اندازه کافی این یکی را دارد.)
علمالهدی در بخشی دیگر از خطبه نماز جمعه خود به نامه حسن خمینی به هاشمی رفسنجانی اشاره کرد و گفت: احراز صلاحیت نشدن آقای هاشمی به دلیل مسائل سیاسی، اخلاقی و فکری نبوده است بلکه عدم احراز صلاحیت نسبت به توانمندی وی و حتا به استناد حرف خودش بوده است. آقای هاشمی در ملاقات با مقام معظم رهبری میگوید وقتی من مشکلات کشور را میبینم و توانایی خود را میبینم خلاف شرع است که در مقابل این مشکلات ادعا کرده و وارد عرصه شوم و حل آنها را به گردن گیرم؛ پس این صحبتها نشان میدهد که وی در توانمندی خودش برای اداره مشکلات کشور و در دست گرفتن قوه مجریه تردید دارد. و حتی با تردید برای ریاست جمهوری ثبتنام کرده است. حال شورای نگهبان نیز کسی را که با تردید ثبتنام کرده و خود نیز گفته توانمند نیستم صلاحیت وی را احراز نکرده است.
از قدیم در ایران این ضرب المثل رایج بوده که "دزد حاضر و بز هم حاضر". هاشمی خود حاضرست و می گوید به قصد نجات کشور ثبت نام کرد و نگذاشتند. آنوقت علم الهدی از قول او سخنی را نقل می کند که اگر دقیقن همانی باشد که علم الهدی می گوید، باید بیان دیپلماتیک فروپاشی شیرازه نظام و گوشزد کردن آن از سوی هاشمی به علی خامنه ای باشد و نه چیز دیگری.
پیک نت پنجم خـــرداد