وجوه تمایز دولت احمدینژاد از دولتهای پیشین
دولت احمدی نژاد با پنج سیاست باید از دولتهای قبلی متمایز کرد.
۱- نفی مدیریت و برنامهریزی در کشور (با انحلال سازمان برنامه) و توزیع منابع بر اساس سفرهای استانی، عریضهنویسی (برای درماندگان) و روابط رانتی درون ساختار قدرت (برای قدرتمندان)؛
۲- ارتقای مبارزه با اسرائیل به سطح نفی کشتار جمعی یهودیان، یهودستیزی و همپیمانی با نیروهای فاشیست در سراسر دنیا؛
۳- هدفمندی یارانهها با شعار آوردن پول نفت بر سر سفرهٔ مردم؛
۴- واگذاری هرچه بیشتر منابع کشور به سپاهیان که البته هنوز رضایت آنها را فراهم نیاورده است؛ و
۵- بسیج همهٔ منابع پشت سر برنامهٔ هستهای و رویکرد تهاجمی برای پیشبرد آن.
احمدینژاد، مجری سیاستهای خامنهای
خامنهای نه تنها با هر پنج سیاست موافق، بلکه مشوق آنها نیز بوده است. هنگامی که وی در نماز جمعهٔ ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ سیاستهای احمدینژاد را در مقایسه با اکبر هاشمی رفسنجانی و اصلاحطلبان به خود نزدیکتر دانست دقیقن این سیاستهای پنجگانه را مد نظر داشت. او نه تنها در هیچ موردی با این پنج سیاست مخالفتی ابراز نکرده، بلکه قول، فعل و تاییدهای وی همه ناشی از این نکته هستند که اینها سیاستهای خود رهبر جمهوری اسلامی بودهاند. اختلافات خامنهای و احمدینژاد در دو سال اخیر نه بر سر سیاستها، بلکه بر سر حیطهٔ اختیارات رئیس دولت بوده است.
در برنامهٔ هستهای احمدینژاد دقیقا راهی را رفت که خامنهای و فرماندهان سپاه او میخواستند. سفرهای استانی وی دقیقا گرتهبرداری از سفرهای استانی خامنهای در دوران رهبری وی بودهاند (پولپاشی، صلهدهی، حمایت از پروژههای خاص). در سیاست خارجی همانا خامنهای بود که محمد خاتمی را به تلویح شاه سلطان حسین خواند و از مذاکرات دولت وی در خارج ابراز نگرانی کرد. همچنین نیروهای حزب پادگانی وی بودند که با اشارهٔ وی به سفارت بریتانیا حمله کردند. خامنهای حتی بیش از احمدینژاد علیه موجودیت اسرائیل سخن گفته و این کشور را تهدید به نابودی کرده است.
خامنهای در یک سال اخیر، پس از تشدید تحریمها، تازه متوجه هزینهها و مخاطرات سیاستهای پنجگانهٔ فوق شده است اما نزدیکان وی به جای نشانهروی رهبر غیرمسئول، نظارتناپذیر و فراقانون دارند همهٔ کاسه و کوزهها را بر سر دولت احمدینژاد میشکنند. نزدیکترین مشاوران خامنهای امروز از سیاست تنشزدایی دولت در عرصهٔ بینالمللی (علی اکبر ولایتی، تسنیم ۲۳ فروردین ۱۳۹۲) - در عین دخالت مستمر و ریزبینانهٔ خامنهای در این قلمرو- اجرای نادرست طرح هدفمندی یارانهها (غلامعلی حداد عادل، خبرآنلاین، ۲۲ فروردین ۱۳۹۲) و نقش آنها در کاهش تولید و افزایش تورم، و اشتباه بودن نفی هولوکاست (محمد باقر قالیباف، تسنیم ۳ اردیبهشت ۱۳۹۲) سخن میگویند.
۲- ارتقای مبارزه با اسرائیل به سطح نفی کشتار جمعی یهودیان، یهودستیزی و همپیمانی با نیروهای فاشیست در سراسر دنیا؛
۳- هدفمندی یارانهها با شعار آوردن پول نفت بر سر سفرهٔ مردم؛
۴- واگذاری هرچه بیشتر منابع کشور به سپاهیان که البته هنوز رضایت آنها را فراهم نیاورده است؛ و
۵- بسیج همهٔ منابع پشت سر برنامهٔ هستهای و رویکرد تهاجمی برای پیشبرد آن.
احمدینژاد، مجری سیاستهای خامنهای
خامنهای نه تنها با هر پنج سیاست موافق، بلکه مشوق آنها نیز بوده است. هنگامی که وی در نماز جمعهٔ ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ سیاستهای احمدینژاد را در مقایسه با اکبر هاشمی رفسنجانی و اصلاحطلبان به خود نزدیکتر دانست دقیقن این سیاستهای پنجگانه را مد نظر داشت. او نه تنها در هیچ موردی با این پنج سیاست مخالفتی ابراز نکرده، بلکه قول، فعل و تاییدهای وی همه ناشی از این نکته هستند که اینها سیاستهای خود رهبر جمهوری اسلامی بودهاند. اختلافات خامنهای و احمدینژاد در دو سال اخیر نه بر سر سیاستها، بلکه بر سر حیطهٔ اختیارات رئیس دولت بوده است.
در برنامهٔ هستهای احمدینژاد دقیقا راهی را رفت که خامنهای و فرماندهان سپاه او میخواستند. سفرهای استانی وی دقیقا گرتهبرداری از سفرهای استانی خامنهای در دوران رهبری وی بودهاند (پولپاشی، صلهدهی، حمایت از پروژههای خاص). در سیاست خارجی همانا خامنهای بود که محمد خاتمی را به تلویح شاه سلطان حسین خواند و از مذاکرات دولت وی در خارج ابراز نگرانی کرد. همچنین نیروهای حزب پادگانی وی بودند که با اشارهٔ وی به سفارت بریتانیا حمله کردند. خامنهای حتی بیش از احمدینژاد علیه موجودیت اسرائیل سخن گفته و این کشور را تهدید به نابودی کرده است.
خامنهای در یک سال اخیر، پس از تشدید تحریمها، تازه متوجه هزینهها و مخاطرات سیاستهای پنجگانهٔ فوق شده است اما نزدیکان وی به جای نشانهروی رهبر غیرمسئول، نظارتناپذیر و فراقانون دارند همهٔ کاسه و کوزهها را بر سر دولت احمدینژاد میشکنند. نزدیکترین مشاوران خامنهای امروز از سیاست تنشزدایی دولت در عرصهٔ بینالمللی (علی اکبر ولایتی، تسنیم ۲۳ فروردین ۱۳۹۲) - در عین دخالت مستمر و ریزبینانهٔ خامنهای در این قلمرو- اجرای نادرست طرح هدفمندی یارانهها (غلامعلی حداد عادل، خبرآنلاین، ۲۲ فروردین ۱۳۹۲) و نقش آنها در کاهش تولید و افزایش تورم، و اشتباه بودن نفی هولوکاست (محمد باقر قالیباف، تسنیم ۳ اردیبهشت ۱۳۹۲) سخن میگویند.
خامنهای علیه همه، همه علیه خامنهای
کسی نیست که خامنهای در ادارهٔ کشور او را نرنجانده باشد. مدیریت خُرد وی مبتنی است بر دخالت هر روزه در تصمیمگیریهای مدیران و در نتیجه، تحقیر آنها. از این جهت است که امروز همهٔ مدیران وفادار به نظام علیه سیاستهای وی همدست شده و البته به جای وی احمدینژاد را هدف نقد و حملهٔ خود قرار دادهاند. این یکی از ویژگیهای بنیادی نظام ولایت فقیه است که ولی مطلقهٔ فقیه را علیه همه و در نتیجه همه را علیه وی قرار میدهد اما به دلیل قرار داشتن قوای قهریه در دست ولی فقیه، افراد عمدتاً سیاستهای وی را به دیگران نسبت داده و از آنها انتقاد میکنند.
نقش ولی فقیه در ساختار حقوقی و حقیقی جمهوری اسلامی نقض یا محدود کردن حقوق و آزادیهای همگان است: سانسورچی اعظم، مسئول عالی رتبهٔ فیلترینگ و پارازیت، مشخصکنندهٔ این که چه کسی در زندان و چه کسی بیرون باشد، تعیینکنندهٔ چارچوبهای نظارت استصوابی، مشخصکنندهٔ این که چه کسی حرف بزند و چه کسی نزند، چه کسانی فعالیت تجاری داشته باشند و چه کسانی نداشته باشند، چه کسانی به آموزش عالی وارد شوند و چه کسانی محروم شوند، مدیران چه کنند و چه نکنند، چه کسانی مدیر باشند و چه کسانی نباشند، معیارساز برای لباس و پوشش و آرایش زنان و خلاصه تعیین محدودیتهای افراد و گروهها. طبیعی است که همهٔ آحاد ملت در چنین وضعیتی علیه وی خواهند بود. او ممکن است با برخی پاداشها گروههایی را چند صباحی از خود راضی نگاه دارد، اما همانها با کسب کوچکترین موقعیت علیه وی به فعالیت خواهند پرداخت.
کسی نیست که خامنهای در ادارهٔ کشور او را نرنجانده باشد. مدیریت خُرد وی مبتنی است بر دخالت هر روزه در تصمیمگیریهای مدیران و در نتیجه، تحقیر آنها. از این جهت است که امروز همهٔ مدیران وفادار به نظام علیه سیاستهای وی همدست شده و البته به جای وی احمدینژاد را هدف نقد و حملهٔ خود قرار دادهاند. این یکی از ویژگیهای بنیادی نظام ولایت فقیه است که ولی مطلقهٔ فقیه را علیه همه و در نتیجه همه را علیه وی قرار میدهد اما به دلیل قرار داشتن قوای قهریه در دست ولی فقیه، افراد عمدتاً سیاستهای وی را به دیگران نسبت داده و از آنها انتقاد میکنند.
نقش ولی فقیه در ساختار حقوقی و حقیقی جمهوری اسلامی نقض یا محدود کردن حقوق و آزادیهای همگان است: سانسورچی اعظم، مسئول عالی رتبهٔ فیلترینگ و پارازیت، مشخصکنندهٔ این که چه کسی در زندان و چه کسی بیرون باشد، تعیینکنندهٔ چارچوبهای نظارت استصوابی، مشخصکنندهٔ این که چه کسی حرف بزند و چه کسی نزند، چه کسانی فعالیت تجاری داشته باشند و چه کسانی نداشته باشند، چه کسانی به آموزش عالی وارد شوند و چه کسانی محروم شوند، مدیران چه کنند و چه نکنند، چه کسانی مدیر باشند و چه کسانی نباشند، معیارساز برای لباس و پوشش و آرایش زنان و خلاصه تعیین محدودیتهای افراد و گروهها. طبیعی است که همهٔ آحاد ملت در چنین وضعیتی علیه وی خواهند بود. او ممکن است با برخی پاداشها گروههایی را چند صباحی از خود راضی نگاه دارد، اما همانها با کسب کوچکترین موقعیت علیه وی به فعالیت خواهند پرداخت.
مجید محمدی
وب سایت رادیو فردا